برانگیزانندۀ فتنه و برپاکننده غوغا و هنگامه. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) : بلکه از متسوقان و مضربان و عاقبت نانگران و جوانان کار نادیدگان نیز کارها رفته است نارفتنی... (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 329)
برانگیزانندۀ فتنه و برپاکننده غوغا و هنگامه. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) : بلکه از متسوقان و مضربان و عاقبت نانگران و جوانان کار نادیدگان نیز کارها رفته است نارفتنی... (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 329)
اسم مکان و زمان. (از محیط المحیط). یقال: اتت الناقه علی مضربها، یعنی به وقتی رسیده که گشن داده شود آن را. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) ، جای زدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، اصل و نسب و شرف. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (از محیطالمحیط) ، جای برپا کردن خیمه. (ناظم الاطباء). - مضرب خیام، خیمه گاه: ظاهر آن قلعه را مضرب خیام ظفرانجام ساخت. (حبیب السیر جزء دوم از جلد سوم ص 26). ، (اصطلاح ریاضی) حاصل ضرب عددی در عددی دیگر را مضرب هر یک از آن دو عدد نامند چون 56 که حاصل ضرب 7 و 8 است پس مضرب 7 و 8 نیز می باشد. بعبارت دیگر هرگاه عددی بر عدد دیگر قابل قسمت باشد آن عدد مضرب عدد دیگر است مانند 72 که مضرب 9 می باشد. و رجوع به مادۀ بعد و ذیل آن شود. - مضرب های مشترک دو عدد، هر عدد مضربهای بی شمار دارد چنانکه مضربهای عدد 3 عبارت است از: 3، 6، 9، 12، 15، 18، 21، 24، 27، 30، 33، 36 و... و یا مضربهای عدد 4 عبارت است از: 4، 8، 12، 16، 20، 24، 28، 32 و 36 و... و میان مضربهای اعداد 3 و 4 یک عده مشترکند چنانکه عدد 12 و 24 و 36. از این روی اعداد 12 و 24 و 36 مضربهای مشترک اعداد 3 و 4 می باشند. و به عبارت دیگر هرگاه چند عدد بر دو عدد فرضی قابل قسمت باشند آن اعداد مضربهای مشترک آن دو عدد می باشند. و رجوع به ترکیب بعد شود. - کوچکترین مضرب مشترک، مضربهای مشترک چند عدد نمی توانند از بزرگترین آن اعداد کوچکتر باشند. پس مابین مضربهای مشترک چند عدد یکی از همه کوچکتر است و آن را کوچکترین مضرب مشترک آن اعداد نامند. بعنوان مثال اعداد 105، 210، 315، 420، 525، 630، 735 و 840 بر اعداد 3و 5 و 7 قابل قسمت هستند و کوچکترین این اعداد 105 است که کوچکتر از این عدد نمی توان یافت که بر اعداد 3، 5 و 7 قابل قسمت باشند. پس عدد 105 کوچکترین مضرب مشترک اعداد 3، 5 و 7 است و عدد 12 کوچکترین مضرب مشترک اعداد 3 و 4 می باشد. و رجوع به ترکیب قبل شود
اسم مکان و زمان. (از محیط المحیط). یقال: اتت الناقه علی مضربها، یعنی به وقتی رسیده که گشن داده شود آن را. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) ، جای زدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، اصل و نسب و شرف. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (از محیطالمحیط) ، جای برپا کردن خیمه. (ناظم الاطباء). - مضرب خیام، خیمه گاه: ظاهر آن قلعه را مضرب خیام ظفرانجام ساخت. (حبیب السیر جزء دوم از جلد سوم ص 26). ، (اصطلاح ریاضی) حاصل ضرب عددی در عددی دیگر را مضرب هر یک از آن دو عدد نامند چون 56 که حاصل ضرب 7 و 8 است پس مضرب 7 و 8 نیز می باشد. بعبارت دیگر هرگاه عددی بر عدد دیگر قابل قسمت باشد آن عدد مضرب عدد دیگر است مانند 72 که مضرب 9 می باشد. و رجوع به مادۀ بعد و ذیل آن شود. - مضرب های مشترک دو عدد، هر عدد مضربهای بی شمار دارد چنانکه مضربهای عدد 3 عبارت است از: 3، 6، 9، 12، 15، 18، 21، 24، 27، 30، 33، 36 و... و یا مضربهای عدد 4 عبارت است از: 4، 8، 12، 16، 20، 24، 28، 32 و 36 و... و میان مضربهای اعداد 3 و 4 یک عده مشترکند چنانکه عدد 12 و 24 و 36. از این روی اعداد 12 و 24 و 36 مضربهای مشترک اعداد 3 و 4 می باشند. و به عبارت دیگر هرگاه چند عدد بر دو عدد فرضی قابل قسمت باشند آن اعداد مضربهای مشترک آن دو عدد می باشند. و رجوع به ترکیب بعد شود. - کوچکترین مضرب مشترک، مضربهای مشترک چند عدد نمی توانند از بزرگترین آن اعداد کوچکتر باشند. پس مابین مضربهای مشترک چند عدد یکی از همه کوچکتر است و آن را کوچکترین مضرب مشترک آن اعداد نامند. بعنوان مثال اعداد 105، 210، 315، 420، 525، 630، 735 و 840 بر اعداد 3و 5 و 7 قابل قسمت هستند و کوچکترین این اعداد 105 است که کوچکتر از این عدد نمی توان یافت که بر اعداد 3، 5 و 7 قابل قسمت باشند. پس عدد 105 کوچکترین مضرب مشترک اعداد 3، 5 و 7 است و عدد 12 کوچکترین مضرب مشترک اعداد 3 و 4 می باشد. و رجوع به ترکیب قبل شود
سر به پایین افگنده: رأیت حیهً مضرباً، دیدم ماری راکه بر جای مانده و بی حرکت بود. (ناظم الاطباء). حیه مضرب، مار سر فروافکنده بر یک جای که حرکت نکند. (منتهی الارب) (از آنندراج) (از محیطالمحیط) (از اقرب الموارد) ، آن که سبب می شود زدن را. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
سر به پایین افگنده: رأیت حیهً مضرباً، دیدم ماری راکه بر جای مانده و بی حرکت بود. (ناظم الاطباء). حیه مُضْرِب، مار سر فروافکنده بر یک جای که حرکت نکند. (منتهی الارب) (از آنندراج) (از محیطالمحیط) (از اقرب الموارد) ، آن که سبب می شود زدن را. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
استخوان، مغز استخوان، شمشیر، دم شمشیر خر گاه کلان، زننده بسیار زننده، زد ابزار ابزار زدن زنشگاه جای زدن، تاژ گاه (تاژ خیمه) این واژه را فارسی گویان مضرب گویند ز نشمان در اندوزه (حاصل ضرب) : درانگارش جامه رنگین دو به هم زن سخن چین شمشیر، تیزی شمشیر، جمع مضارب. مکان زدن، جایی که در خیمه بر پا کنند: در آن مدت که اراضی بیلقان مرکز اعلام فرقد فرسای و مضرب خیام عساکر گیتی گشای بود، حاصل ضرب هر عددی است در عدد دیگر نسبت بان دو عدد مثلا حاصل ضرب 6 در 8 چهل و هشت سات پس 48 مضرب 6 یا 8 میباشد. یا مضرب مشترک. هر گاه عددی بر چند عدد بخش پذیر باشد آنرا مضرب مشترک همه آن اعداد گویند مانند 20 که بر 4 2 10 5 قابل قسمت است. یا کوچکترین مضرب مشترک. ممکن است چند عدد مضربهای مشترک متعدد داشته باشند در این صورت مضرب مشترکی را که از همه کوچکتر است کوچکترین مضرب مشترک گویند، جمع مضارب. توضیح مضرب که اسم مکان ضرب باشد بکسر راء است مانندمنزل ولی معمولا آنرا بفتح راء خوانند چنانکه در مضرب مشترک و امثال آن. جامه دوخته شده با نقش و خطوط الوان. دو بهم زن سخن چین: ... بلکه از متسوقان و مضربان وعاقبت نانگران و جوانان کار نادیدگان نیز کارها رفته است نارفتنی
استخوان، مغز استخوان، شمشیر، دم شمشیر خر گاه کلان، زننده بسیار زننده، زد ابزار ابزار زدن زنشگاه جای زدن، تاژ گاه (تاژ خیمه) این واژه را فارسی گویان مضرب گویند ز نشمان در اندوزه (حاصل ضرب) : درانگارش جامه رنگین دو به هم زن سخن چین شمشیر، تیزی شمشیر، جمع مضارب. مکان زدن، جایی که در خیمه بر پا کنند: در آن مدت که اراضی بیلقان مرکز اعلام فرقد فرسای و مضرب خیام عساکر گیتی گشای بود، حاصل ضرب هر عددی است در عدد دیگر نسبت بان دو عدد مثلا حاصل ضرب 6 در 8 چهل و هشت سات پس 48 مضرب 6 یا 8 میباشد. یا مضرب مشترک. هر گاه عددی بر چند عدد بخش پذیر باشد آنرا مضرب مشترک همه آن اعداد گویند مانند 20 که بر 4 2 10 5 قابل قسمت است. یا کوچکترین مضرب مشترک. ممکن است چند عدد مضربهای مشترک متعدد داشته باشند در این صورت مضرب مشترکی را که از همه کوچکتر است کوچکترین مضرب مشترک گویند، جمع مضارب. توضیح مضرب که اسم مکان ضرب باشد بکسر راء است مانندمنزل ولی معمولا آنرا بفتح راء خوانند چنانکه در مضرب مشترک و امثال آن. جامه دوخته شده با نقش و خطوط الوان. دو بهم زن سخن چین: ... بلکه از متسوقان و مضربان وعاقبت نانگران و جوانان کار نادیدگان نیز کارها رفته است نارفتنی
قطعه ای کوچک از چوب، استخوان، فلز، پلاستیک و امثال آنکه برای نواختن سازهای زهی به کار می رود، نوعی دام به صورت کیسۀ توری دسته دار که با آن پرنده را در هوا یا روی زمین صید می کنند یا در آب با آن ماهی می گیرند، دام
قطعه ای کوچک از چوب، استخوان، فلز، پلاستیک و امثال آنکه برای نواختن سازهای زهی به کار می رود، نوعی دام به صورت کیسۀ توری دسته دار که با آن پرنده را در هوا یا روی زمین صید می کنند یا در آب با آن ماهی می گیرند، دام