جدول جو
جدول جو

معنی مصوون - جستجوی لغت در جدول جو

مصوون
(مَصْ)
مصون. محفوظ. نگاهداشته شده، و بدین صورت نادر است. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به مصون شود.
- ثوب مصوون، ای محفوظ. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مصون
تصویر مصون
حفظ شده، نگه داری شده
فرهنگ فارسی عمید
(مِصْ)
غلاف کمان. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
وزنی از اوزان باشد و بر دو گونه است: کبیر که معادل سه اوقیه است و صغیر که معادل است با شش مثقال
لغت نامه دهخدا
(مَصْ)
مصون و محفوظو نگاهداشته شده. (ناظم الاطباء). رجوع به مصون شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
مصوون. محفوظ. نگاهداشته. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). نگاهداشته شده و محفوظ. (از غیاث) (ناظم الاطباء) (آنندراج). نگهداشته. (مهذب الاسماء) (دهار). ایمن. مأمون. محروس. دورداشته از تعرض: عرضی مصون، عرضی دور از تعرض. مقابل عرض مبتذل. (یادداشت مؤلف) : آورده اند که در آبگیری ازراه دور و از گذریان و تعرض ایشان مصون سه ماهی بودند. (کلیله و دمنه). هر راز که ثالثی در آن محرم نشود هرآینه از اشاعت مصون ماند. (کلیله و دمنه). لقبی که در خزینۀ الطاف باری تعالی ازبهر او مخزون بود و از مشارکت اغیار محفوظ و مصون. (ترجمه تاریخ یمینی ص 215). از طوارق ایام و حوادث روزگار مصون و محروس مانده. (ترجمه تاریخ یمینی ص 410). مال مزکی دارند و جامۀ پاک و عرض مصون. (گلستان). تا دامن قیامت این چشمۀ نیک از چشم بد مصون باد و ترازوی این اقبال ازچشم گردان زوال مأمون. (لباب الالباب چ نفیسی ص 5).
- مصون شدن، محفوظ شدن.
- مصون گردیدن (گشتن) ، محفوظ شدن.
- مصون ماندن، محفوظ ماندن: ما از وقع صولت او از در وقایۀ تحرز حالی را مصون می مانیم و ایزدتعالی دیدۀ دلهای ما را به کحل بیداری و هشیاری روشن می دارد. (مرزبان نامه ص 261)
لغت نامه دهخدا
تصویری از مصون
تصویر مصون
محفوظ نگاهداشته، ایمن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مصون
تصویر مصون
((مَ))
نگاه داشته شده، محفوظ
فرهنگ فارسی معین
ایمن، بری، حفظشده، درامان، محفوظ، نگاه داشته
فرهنگ واژه مترادف متضاد