- مصون
- حفظ شده، نگه داری شده
معنی مصون - جستجوی لغت در جدول جو
- مصون
- محفوظ نگاهداشته، ایمن
- مصون ((مَ))
- نگاه داشته شده، محفوظ
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
برنهاده
قلعه ها، دژها مرد پرهیزگار مرد پرهیزگار
خود را از عیب و بدی حفظ کردن
شوخی، مزاح، گستاخی
نگه دارندۀ نفس خود
محفوظ و استوار، در امان
دارای تصویر، دارای شکل و صورت
فراهم آورده شده، جمع آوری شده، ویژگی اشعار و مطالبی که جمع آوری کرده باشند
مواظب خود بودن، خود را حفظ کردن، کنایه از خود را از عیب و بدی در گفتار و کردار حفظ کردن
به وجودآورده شده، به وجود آمده
تکوین کننده، به وجودآورنده، هست کننده
کلمه ای که به آن تنوین داده شود، تنوین دار
آنچه به راستی و درستی آن حکم داده شده، تصویب شده
حصن ها، قلعه ها، دژها، پناهگاه ها، جمع واژۀ حصن
صدادار، واکه، بانگ کننده، صدادار، آنکه بلند بانگ کند
رنگ آمیزی شده، رنگ شده، رنگارنگ، در علوم ادبی ذوبحرین
متن ها، پشت ها، درون چیزی ها، نوشته ها، مکتوب ها، مقابل حاشیه ها، بخشهای اصلی یک نوشته یا صفحه، جمع واژۀ متن
جمع غصن، ستاک ها، چین ها و شکن ها جمع غصن شاخه ها شاخها
جمع متن، نسک ها دیپ ها جمع متن: متون ادبی
زبری، بی باکی سخت و درشت گردیدن، بی پاک گردیدن، سختی درشتی، بی باکی
استوار گشته استوار شده (در حصارو جز آن)
فراهم آورده شده، جمع آوری شده، تدوین شده
تصویب شده
نیم سوز آنچه در سوختن بحد خاکستر نرسد
صورت کننده، ایجاد کننده، آفریننده، شکل دهنده، موجد، بوجود آورنده
آوا دار بانگ کننده آواز کننده، آوازی که با لرزش تار آواها از گلو برمی آید، حرفی (از حروف الفبا) که صدای آن از ارتعاش تار آواها از گلو بر میاید مقابل صامت. توضیح 1 در الفبای فارسی بعضی از مصوتها جزو حرکات حساب شوند و بقیه جزو حروف. توضیح 2 بعضی بجای مصوت صدا دار و برخی با صدا را اصطلاح کرده اند
بوجود آورنده بوجود آمده
رنگ شده رنگ آمیزی شده رنگا رنگ رنگ کرده شده، رنگین
گردش زمانه، روزگار، حوادث دهر به تنوین کرده، اسم با تنوین
جمع ماه، سدها، سد چمراسه ها به سیمناد (سوره) هایی گفته می شود که سد یا نزدیک به سد چمراس (آیه) دارد، سده ها جمع مائه (در حالت رفعی ولی در فارسی مراعات نکنند) : صدها، سوره هایی هستند از قرآن که پس از سوره های سبع الطوال آیند و از آن رو بدین نام خوانده شده اند که هر سوره از آنها بیش از صد آیه - یا نزدیک بدان - دارد