جای بازگشتن. (یادداشت مؤلف). مصرف، خرج و صرف. (ناظم الاطباء). مصرف به معنی صرف کردن که معمولاً به فتح راء تلفظ کنندبه کسر راء است زیرا عین مضارع آن مکسور است. (از نشریۀ دانشکدۀ ادبیات تبریز سال 2 شمارۀ 1 ص 26). - مصرف شدن، به کار شدن. خرج شدن. به کار رفتن: در خانه ما روزی یک کیلوگرم قند مصرف می شود. (از یادداشت مؤلف). - مصرف کردن، به کار بردن: در چاپ خانه دانشگاه کاغذ زیادی مصرف می کنند. (از یادداشت مؤلف). ، قیمت، فایده. - بی مصرف، بی فایده و هیچکاره. (ناظم الاطباء)
جای بازگشتن. (یادداشت مؤلف). مَصْرِف، خرج و صرف. (ناظم الاطباء). مصرف به معنی صرف کردن که معمولاً به فتح راء تلفظ کنندبه کسر راء است زیرا عین مضارع آن مکسور است. (از نشریۀ دانشکدۀ ادبیات تبریز سال 2 شمارۀ 1 ص 26). - مصرف شدن، به کار شدن. خرج شدن. به کار رفتن: در خانه ما روزی یک کیلوگرم قند مصرف می شود. (از یادداشت مؤلف). - مصرف کردن، به کار بردن: در چاپ خانه دانشگاه کاغذ زیادی مصرف می کنند. (از یادداشت مؤلف). ، قیمت، فایده. - بی مصرف، بی فایده و هیچکاره. (ناظم الاطباء)
محل بازگشت. (ناظم الاطباء). جای بازگشت. (منتهی الارب). معدل. (یادداشت مؤلف) ، جای گریز. (ترجمان القرآن جرجانی ص 89) ، خلاص و رهایی از بدبختی. (ناظم الاطباء). ج، مصارف، در عبارت زیر از فارسنامه جای بازگرداندن آب و به اصطلاح آب برگردان معنی می دهد: پس مقدران را و صانعان رابیاورد و مالهای بسیار بذل کرد تا مصرفهای آب بساختند از چپ و راست رود کر. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 151) ، اسم ظرف به معنی جای خرج کردن. (آنندراج). محل صرف و خرج. ج، مصارف. (ناظم الاطباء). جای خرج کردن و به کار بردن. محل هزینه کردن: رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید وظیفه گر برسد مصرفش گل است و نبید. حافظ. - به مصرف رساندن، به کار بردن. خرج کردن: اگر ملک اسلام بفرماید تا آن خیرات و اوقاف... به امینی عالم متدین مشفق سپارند تا به مصرف برساند ثواب آن جمله در دیوان ملک باشد. (مرصادالعباد ص 263). - به مصرف رسیدن، به کار رفتن. خرج شدن: چون خوانسالار است خوانها نهاده و سماطها کشیده اطعمه گوناگون از حد چند و چون بیرون به مصرف انما نطعمکم لوجه اﷲ رسید. (ظفرنامۀ یزدی ج 2 ص 364)
محل بازگشت. (ناظم الاطباء). جای بازگشت. (منتهی الارب). معدل. (یادداشت مؤلف) ، جای گریز. (ترجمان القرآن جرجانی ص 89) ، خلاص و رهایی از بدبختی. (ناظم الاطباء). ج، مصارف، در عبارت زیر از فارسنامه جای بازگرداندن آب و به اصطلاح آب برگردان معنی می دهد: پس مقدران را و صانعان رابیاورد و مالهای بسیار بذل کرد تا مصرفهای آب بساختند از چپ و راست رود کر. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 151) ، اسم ظرف به معنی جای خرج کردن. (آنندراج). محل صرف و خرج. ج، مصارف. (ناظم الاطباء). جای خرج کردن و به کار بردن. محل هزینه کردن: رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید وظیفه گر برسد مصرفش گل است و نبید. حافظ. - به مصرف رساندن، به کار بردن. خرج کردن: اگر ملک اسلام بفرماید تا آن خیرات و اوقاف... به امینی عالم متدین مشفق سپارند تا به مصرف برساند ثواب آن جمله در دیوان ملک باشد. (مرصادالعباد ص 263). - به مصرف رسیدن، به کار رفتن. خرج شدن: چون خوانسالار است خوانها نهاده و سماطها کشیده اطعمه گوناگون از حد چند و چون بیرون به مصرف انما نطعمکم لوجه اﷲ رسید. (ظفرنامۀ یزدی ج 2 ص 364)