- مصران(مِ)
به صیغۀ تثنیه، شهر کوفه و شهر بصره. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از غیاث). کوفه و بصره که عراقان نیز نامند. (مهذب الاسماء)
معنی مصران - جستجوی لغت در جدول جو
- مصران(مُ)
قسمی از خرمای هیچکاره. (از آنندراج) (ناظم الاطباء).
- مصران الفار، نوعی از خرمای هیچکاره. (منتهی الارب).
- مصران الفاره، نوعی است از خرمابن. (مهذب الاسماء).
، جمع واژۀ مصیر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (بحر الجواهر). جمع واژۀ مصیر، به معنی روده. (آنندراج). رجوع به مصیر شود
- مصران الفار، نوعی از خرمای هیچکاره. (منتهی الارب).
- مصران الفاره، نوعی است از خرمابن. (مهذب الاسماء).
، جمع واژۀ مصیر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (بحر الجواهر). جمع واژۀ مصیر، به معنی روده. (آنندراج). رجوع به مصیر شود
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
منسوب به مهر، یکی از خاندانهای عصر ساسانی، مرکب از مهر (محبت یا خورشید) + ان (پسوند نسبت)، از شخصیتهای شاهنامه، نام پدر اورند سردارایرانی در زمان انوشیروان پادشاه ساسانی
از ریشه پارسی اوستایی و پهلوی میترو پان مهر بان خاقانی دراین سروده: دبیرستان کنم در هیکل روم کنم آیین مطران را مطرا بر آن است که در نیایشگاه روم آیین مهر را زنده گرداند یا به آیین مهر زندگی دوباره بخشاید. یکی از درجات روحانیت کلیسای رومی: دبیرستان نهم (کنم) در هیکل روم کنم آیین مطران را مطرا. (خاقانی)، جمع مطارنه مطارین. توضیح دزی در ذیل قوامیس مطران را به آرشوک ترجمه کرده و برخی آنرا درجه ای بین بطریرک و آرشوک دانسته اند
به تاکید، موکدمصر
