جدول جو
جدول جو

معنی مصاید - جستجوی لغت در جدول جو

مصاید
مصیدها، دام ها، تله ها، جمع واژۀ مصید
تصویری از مصاید
تصویر مصاید
فرهنگ فارسی عمید
مصاید(مَ یِ)
مصائد. جمع واژۀ مصید. آلت های صیدجانوران. دام: حسن صباح مصاید مکاید بگسترد. (تاریخ جهانگشای جوینی). و رجوع به مصائد شود
لغت نامه دهخدا
مصاید
جمع مصیده: آنچه بدان شکار کنند دامها، شکارگاهها
تصویری از مصاید
تصویر مصاید
فرهنگ لغت هوشیار
مصاید((مَ یِ))
جمع مصید و مصیده، دام ها
تصویری از مصاید
تصویر مصاید
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مصاعد
تصویر مصاعد
مصعدها، محل صعودها، جمع واژۀ مصعد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مکاید
تصویر مکاید
مکیدت ها، مکرها، فریب ها، جمع واژۀ مکیدت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قصاید
تصویر قصاید
قصیده ها، شعرهایی که حداقل دارای شانزده بیت است که مصراع اول بیت اول با مصراع های دوم همه های بیت ها هم قافیه است و موضوع آن بیشتر در وعظ ها، حکمت ها، حماسه ها یا در مدح یا ذم کسی یا چیزی است ها، چکامه ها، جمع واژۀ قصیده
فرهنگ فارسی عمید
(قَیِ)
قصائد. جمع واژۀ قصیده. رجوع به قصیده شود
لغت نامه دهخدا
(مَ یِ)
جمع واژۀ مکیده به معنی بداندیشی و بدسگالی. (آنندراج) (اقرب الموارد) (دهار). مکیدتها. حیله ها. کیدها. مکرها. خدعه ها: عاقل... در دفع مکاید دشمن تأخیر صواب نبیند. (کلیله و دمنه). واثقم که به فضل خویش مرا از مکاید شیاطین انس نگاه دارد. (منشأت خاقانی چ محمد روشن ص 258). تا بعد از شداید بسیار و مکاید بیشمار به مدت ده روز به ملکت پدر رسید. (سندبادنامه ص 144). دفع شداید و مکاید ایام را همدستی واجب بینید. (مرزبان نامه چ قزوینی ص 37). به نمایم اضداد و مکاید حساد بدان رسید که در دست ناصرالدین شهید شد. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 357). هر چند این ساعت عقاید ایشان از مکاید قصد ما خالی باشد... (مرزبان نامه، ایضاً ص 170). دلایل مکاید او بر گنه کاری خویش و بی گناهی شتر گواهی می دهد. (مرزبان نامه، ایضاً ص 246). از شر مکاید و آفت مصاید در حوزۀ احتمای این حرم کرم آسایش بینم. (مرزبان نامه، ایضاً ص 288). حسن صباح مصاید مکاید بگسترد. (جهانگشای جوینی). تا به حدی که خلق از مکاید فعلش به جهان برفتند. (گلستان). رعیت بلدان از مکاید ایشان مرعوب و لشکر سلطان مغلوب. (گلستان). و رجوع به مکائد شود
لغت نامه دهخدا
(مَ مِ)
مصامید. جمع واژۀ مصماد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به مصماد شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
جمع واژۀ مصماد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به مصماد شود
لغت نامه دهخدا
(مَ یِ)
مصائب. رجوع به مصائب شود
لغت نامه دهخدا
(مَ یِ)
مصائر. جمع واژۀ مصیره، عاقبت امور. فرجام کارها: اسرار ضمایر و استار مصایر پیش نظر بصیرت او روشن و پیدا بودی. (ترجمه تاریخ یمینی ص 279)
لغت نامه دهخدا
(مَ یِ)
جمع واژۀ مصیف. ییلاقها. (دهار). رجوع به مصیف شود
لغت نامه دهخدا
(مُ یَ)
شیشۀ خرد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، چینه دان بزرگ مرغ. (ناظم الاطباء). (اما معنی اخیر در فرهنگهای در دسترس نبود)
لغت نامه دهخدا
(مَ ءِ)
جمع واژۀ صید، به معنی شکاراندازیها، خلاف القیاس، چنانکه محاسن جمع واژۀ حسن است. (از غیاث) (از آنندراج) ، جمع واژۀ مصید. (ناظم الاطباء). آلت صید جانوران. دامها که بدان جانوران را گیرند. و رجوع به مصید شود، جمع واژۀ مصیده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، جمع واژۀ مصیده. (ناظم الاطباء). رجوع به مصیده شود
لغت نامه دهخدا
(مَ خِ)
جمع واژۀ مصخده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به مصخده شود
لغت نامه دهخدا
(مَ عِ)
جمع واژۀ مصعد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). جاهای بلند. (غیاث) (آنندراج) : در مرکز آب و خاک روی به مصاعد هوا نهد و بر بالا رود (ابر) . (مرزبان نامه ص 101). مهابط و مصاعد آن از خوف صیادان بیرحم منزه... (سندبادنامه ص 120). سالها رتاج این کار بسته بماند که مصاعد آن قلعه با فلک همراز بود و با ملک هم آواز. (ترجمه تاریخ یمینی ص 55). مصاعد قلال و معاقل جبال او که موجب تمرد و سبب تهور گشته... بر باد دهد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 336). و رجوع به مصعد شود
لغت نامه دهخدا
(حَ یِ)
رجوع به حصائد شود
لغت نامه دهخدا
(اَ یِ)
جمع واژۀ صاد. (قطر المحیط) (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به صاد شود
لغت نامه دهخدا
(یِ)
نعت فاعلی از صید است:
رفت و دانه خورد و اندر دام ماند
صایدش کشت و بخورد و کام راند.
(مثنوی).
رجوع به صائد...شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از مواید
تصویر مواید
جمع مایده (مائده)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکاید
تصویر مکاید
جمع مکیده، بد اندیشی ها، ترفندگری ها
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مصعد، جاهای بلند جمع مصعد: بدان سبب که از آب لطیفتر بود (ابر) در مرکز آب و خاک روی بمصاعد هوا نهد و بر بالا رود
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مصیبت: ... اما بحکم آنک همه ساله در مصاید مرغان می بودیم و در مصایب ایشان بمصیبت خویش شریک
فرهنگ لغت هوشیار
جمع قصیده چکامه ها: فصحای عرب بقصاید سبعیات مفاخرت و مباهات می کردند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صاید
تصویر صاید
شکار کننده شکاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مصید
تصویر مصید
تله دام شست شکار ابزار آلت صید جانوران دام، جمع مصائد (مصاید)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مصائد
تصویر مصائد
جمع صید، جمع مصیده، شکار اندازی ها دام ها شکار گاه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکاید
تصویر مکاید
((مَ یِ))
جمع مکیده، مکرها، خدعه ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مصایب
تصویر مصایب
((مَ یِ))
جمع مصیبت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مواید
تصویر مواید
((مَ یِ))
جمع مائده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صاید
تصویر صاید
((یِ))
شکارکننده، شکاری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مصید
تصویر مصید
((مِ یَ))
آلت صید جانوران، دام، جمع مصائد (مصاید)
فرهنگ فارسی معین
حیله ها، کیدها، مکرها، خدعه ها
فرهنگ واژه مترادف متضاد