جدول جو
جدول جو

معنی مصاخد - جستجوی لغت در جدول جو

مصاخد(مَ خِ)
جمع واژۀ مصخده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به مصخده شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مصاعد
تصویر مصاعد
مصعدها، محل صعودها، جمع واژۀ مصعد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مصاید
تصویر مصاید
مصیدها، دام ها، تله ها، جمع واژۀ مصید
فرهنگ فارسی عمید
(مَ)
پشتۀ بلند، بالای کوه. ج، امصده، مصدان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). بلندی سر کوه. (مهذب الاسماء) ، سخت تر و استوارتر جای از کوه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، معقل. ج، امصده. مصدان. (ناظم الاطباء). و رجوع به معقل شود
لغت نامه دهخدا
ابن یزید نعیم. برادر شبیب خارجی و از شجاعان است و در بیشتر جنگها با برادر بود و بر در کوفه به دست خالد بن عتاب ریاحی کشته شد. (الاعلام زرکلی ج 3 ص 1041)
ابن ربیعه بن الحارث. از شجعان عرب است و از مبارزان در واقعۀ ’یوم المنفعه یا یوم کلاب ثانی’. رجوع به العقدالفرید ج 6 صص 83- 85 شود
ابن عبدالملک. برادراکدر است و در غزوۀ دومهالجندل به روزگار پیامبر اسلام حاضر بوده است. رجوع به امتاع الاسماع ص 465 شود
لغت نامه دهخدا
(خِ)
خرمابن تنهاگانه (؟) پوست رفته. (منتهی الارب) ، حرﱡ صاخدٌ، گرمای سخت، واحدٌ فاحدٌ صاخد، از اتباع است. (منتهی الارب) ، یعنی تنها و ناتوان و بی برادر و فرزند. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ طَ خِ)
کسی که در آفتاب راست ایستد. (منتهی الارب) (آنندراج). آنکه در آفتاب راست می ایستد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مَ مِ)
مصامید. جمع واژۀ مصماد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به مصماد شود
لغت نامه دهخدا
(مَ یِ)
مصائد. جمع واژۀ مصید. آلت های صیدجانوران. دام: حسن صباح مصاید مکاید بگسترد. (تاریخ جهانگشای جوینی). و رجوع به مصائد شود
لغت نامه دهخدا
(مَ ءِ)
جمع واژۀ صید، به معنی شکاراندازیها، خلاف القیاس، چنانکه محاسن جمع واژۀ حسن است. (از غیاث) (از آنندراج) ، جمع واژۀ مصید. (ناظم الاطباء). آلت صید جانوران. دامها که بدان جانوران را گیرند. و رجوع به مصید شود، جمع واژۀ مصیده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، جمع واژۀ مصیده. (ناظم الاطباء). رجوع به مصیده شود
لغت نامه دهخدا
(مَ خِ)
جمع واژۀ مصخفه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به مصخفه شود
لغت نامه دهخدا
(مَ عِ)
جمع واژۀ مصعد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). جاهای بلند. (غیاث) (آنندراج) : در مرکز آب و خاک روی به مصاعد هوا نهد و بر بالا رود (ابر) . (مرزبان نامه ص 101). مهابط و مصاعد آن از خوف صیادان بیرحم منزه... (سندبادنامه ص 120). سالها رتاج این کار بسته بماند که مصاعد آن قلعه با فلک همراز بود و با ملک هم آواز. (ترجمه تاریخ یمینی ص 55). مصاعد قلال و معاقل جبال او که موجب تمرد و سبب تهور گشته... بر باد دهد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 336). و رجوع به مصعد شود
لغت نامه دهخدا
(مُصْ صا)
گیاهی است که پوست وی مانند پیاز باشد. (منتهی الارب). یک نوع گیاهی که پوست وی مانند پیاز باشد. (ناظم الاطباء). دلیزاد. (یادداشت مؤلف). و رجوع به دلیزاد شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از صاخد
تصویر صاخد
گرمای سخت
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مصعد، جاهای بلند جمع مصعد: بدان سبب که از آب لطیفتر بود (ابر) در مرکز آب و خاک روی بمصاعد هوا نهد و بر بالا رود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مصاید
تصویر مصاید
جمع مصیده: آنچه بدان شکار کنند دامها، شکارگاهها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مصائد
تصویر مصائد
جمع صید، جمع مصیده، شکار اندازی ها دام ها شکار گاه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مصاید
تصویر مصاید
((مَ یِ))
جمع مصید و مصیده، دام ها
فرهنگ فارسی معین