جدول جو
جدول جو

معنی مشیوخاء - جستجوی لغت در جدول جو

مشیوخاء
(مَشْ)
جمع واژۀ شیخ. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مَشْ)
زمینی که گیاه شیح رویاند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). مشیوحی (بالقصر و المد). آنجا که گیاه شیح روید. (از اقرب الموارد). و رجوع به مشیوحی شود، کار سخت که در آن مبادرت نمایند. یقال: هم فی مشیوحاء من امرهم، ایشان در کاری هستند که در آن مبادرت میکنند و با هم آمیخته. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
جمع واژۀ شیخ. (از اقرب الموارد) (محیطالمحیط) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
جمع واژۀ تیس. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (محیطالمحیط). رجوع به تیس شود
لغت نامه دهخدا
(صَ یَ)
دانستن و دریافتن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). مشعور. (از ناظم الاطباء). و رجوع به شعر و مادۀ قبل و بعد شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
جمع واژۀ عیر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). اسم جمع عیر است. معیورا. (از اقرب الموارد). رجوع به عیر شود
لغت نامه دهخدا
(مَفْ)
پیل ریزگان. (منتهی الارب). پیل بچگان. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ شَیْ یَءْ)
مختلف و مختل ّ الخلقه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا