جدول جو
جدول جو

معنی مشیرآباد - جستجوی لغت در جدول جو

مشیرآباد
(مُ)
دهی از دهستان مرحمت آباد است که در بخش میاندوآب شهرستان مراغه واقع است و 226 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شیرآزاد
تصویر شیرآزاد
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری تورانی در زمان رستم هرمزان سردار ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
(مُ دِ)
مشک آباد. دهی از دهستان گیلخواران است که در بخش مرکزی شهرستان ساری واقع است و دارای 905 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(مِ نُ اِوْ لَ)
دهی است از دهستان شهر نو بالا ولایت باخرز طیبات شهرستان مشهد در 90هزارگزی شمال غربی طیبات، در دامنۀ معتدل واقع و دارای 235 تن سکنه است. آبش از قنات، محصولش غلات و بنشن، شغل مردمش زراعت و مالداری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(مِزْ رَ)
دهی است از دهستان حومه بخش مهریز شهرستان یزد، در دوهزارگزی جنوب شرقی مهریز و 6 هزارگزی غرب راه یزد به انارک، در جلگۀ معتدل واقع و دارای 2892 تن سکنه است. آبش از قنات و محصولش غلات و شغل مردمش زراعت و صنایع دستی آن کرباس بافی و نساجی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
محمودافندی، از شعرای بزرگ عثمانی است، او بسال 933 هجری قمری در استانبول تولد یافت، فرزند مؤذن جامع سلطان محمد فاتح بود و به چراغ باشی گری رسید، پس از تحصیل به مدرسی سلیمانیه نایل گشت و سلطان سلیمان قانونی و سلطان سلیم به او توجه داشتند، در زمان سلطان مرادخان سوم، بیتی از اشعار او را مورد تفسیر سوء قرار داده نزدشاه از او شکایت کردند و منجر به تبعید او شد، پس از آن مورد عفو قرار گرفت و به منصب قاضی عسکر آناطولی و درجۀ رئیس العلمائی رسید، دیوانی از او باقیست، کتاب مواهب لدنیه را تحت عنوان معالم الیقین ترجمه نمود، او بسال 1008 هجری قمری درگذشت و در خارج دروازۀ ادرنه در رهگذر ایوب انصاری مدفون گردید، از اوست:
ای پای بند دامگه قید نام و ننگ
تا کی هوای مشغلۀ دهر بی درنگ
آک اولدمی که آخر اولوب نوبهار عمر
برگ خزانه دونسه گرک روی لاله رنگ،
(از قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1203)،
در کشف الظنون آمده: مولی محمود متوفی 1008 هجری قمری، او را دیوانی است به ترکی و بسیار معروف و مشهور است، احتمال دارد که صاحب ترجمه با باقی محمود افندی یکی باشد
لغت نامه دهخدا
(مُ پُ)
نام یکی از دهستانهای بخش فرمهین شهرستان اراک است. که در خاور شهر اراک و اطراف راه آهن و شوسۀ اراک به قم واقع است. قراء آن از قنوات آبیاری می شود. این دهستان از 15 قریۀ کوچک و بزرگ تشکیل شده و در حدود 30000 تن سکنه دارد. مرکز دهستان قصبۀ ابراهیم آباد است با 2686 تن سکنه و چندین دکان و چایخانه و پاسگاه ژاندارمری و حوزۀ آمار و دبستان. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2). و رجوع به جغرافیای سیاسی کیهان شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
دهی از دهستان سیلاخوراست که در بخش الیگودرز شهرستان بروجرد واقع است و 859 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(مُ ظَفْ فَ)
دهی از دهستان رحمت آباد است که در بخش میاندوآب شهرستان مراغه واقع است و 416 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
ده کوچکی است از دهستان زنگی آباد بخش مرکزی شهرستان کرمان. رجوع به فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8 ص 411 شود
لغت نامه دهخدا
(لَ کَ)
نام دهی جزء دهستان افشاریۀ ساوجبلاغ بخش کرج شهرستان تهران، واقع در 24هزارگزی باختر کرج و هفت هزارگزی جنوب راه شوسۀ کرج به قزوین. جلگه، معتدل، دارای 295 تن سکنه شیعه. فارسی زبان. آب آن از قنات و رود کردان. محصول غلات و صیفی و بنشن و چغندر قند و لبنیات و انگور. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است و از طریق پل کردان ماشین بدانجا توان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(مُ تِ)
دهی است از دهستان سدن که در رستاق بخش کردکوی شهرستان گرگان واقع است و 290 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
خماباد است از رستاق قاسان. (تاریخ قم ص 117)
لغت نامه دهخدا
(بُ)
دهی از دهستان مازول بخش حومه شهرستان نیشابور با 526 تن سکنه. آب از قنات. محصول آنجا غلات. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(حَ)
دهی است از دهستان عربخانه. بخش شوسف شهرستان بیرجند. واقع در 57هزارگزی شمال باختری شوسف و سه هزارگزی شمال کلاته نو. ناحیه ای است واقع در دامنه گرمسیر. دارای 276 تن سکنه میباشد. فارسی زبانند. از قنات مشروب میشود. محصولات آنجا غلات، بنشن. اهالی به کشاورزی گذران میکنند. راه مالرو است. باصطلاح محلی حسرآباد نیز میگویند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان حومه شهرستان سراوان واقع در 28 هزارگزی جنوب خاوری سراوان و دو هزارگزی جنوب شوسۀ سراوان به کوهک، جلگه، گرمسیر، دارای 100 تن سکنه، آب آن از قنات محصول آنجا غلات و خرما و حبوبات و پنبه، شغل اهالی زراعت، و راه آن فرعی است، ساکنین از طایفۀ صیادزائی هستند، (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
ده مخروبه ای است از دهستان گندمان بخش بروجن شهرستان شهرکرد، (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(مُ رَ زِ)
دهی است از دهستان ریمله بخش حومه شهرستان خرم آباد، در 21هزارگزی شمال غربی خرم آباد و 9هزارگزی شمال راه شوسۀ خرم آباد به کوهدشت با180 تن سکنه. آبش از رود خانه خرم آباد و راه آن مالروست
لغت نامه دهخدا
(مِ)
دهی است از دهستان غار بخش ری شهرستان تهران، واقع در 9هزارگزی شمال خاوری شهر ری و 29هزارگزی شمال راه شوسۀ تهران به سمنان. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است و از شوسه ماشین به ده می توان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
از دیه های فراهان است. (تاریخ قم ص 119، 141)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
دهی است از دهستان سدن رستاق بخش مرکزی شهرستان گرگان. واقع در 14هزارگزی باختر گرگان سر سه راه گرگان و بندر شاه و کردکوی با صدوپنجاه تن سکنه است. این محل اصولاًجزء آبادی کفشگیری است و در سالهای اخیر بناهای روستایی ایکه در کنار راه احداث کرده اند آنرا به خطیرآباد معروف کرده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
دهی است از بخش رامیان شهرستان گرگان، سکنۀ آن 190 تن، آب آن از رودخانه و چشمه، صنایع دستی آنجا پارچه های نخی و ابریشمی است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
دهی است از بخش سیمینه رود شهرستان همدان، سکنۀ آن 135 تن، آب آن از چشمه، صنایع دستی زنان جاجیم بافی است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
دهی است از بخش مانه شهرستان بجنورد، سکنۀ آن 1312 تن، آب آن از رودخانه، صنایع دستی آنجاقالیچه بافی است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
دهی است از بخش مرکزی شهرستان طوالش، سکنۀ آن 1063 تن، آب آن از رود خانه شیرآباد، راه آن اتومبیلرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
دهی است از بخش حومه شهرستان ارومیّه، سکنۀ آن 220 تن، آب آن از نازلوچای، راه آن ارابه رو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی است از بخش کدکن شهرستان تربت حیدریه، سکنۀ آن 340 تن، صنایع دستی آنجا کرباس بافی است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
دهی است از بخش طبس شهرستان مشهد، سکنۀ آن 126 تن، آب آن از قنات، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
رودخانه ای است که به بحر خزر می ریزد و محل صید ماهی می باشد، (از جغرافیای اقتصادی کیهان)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان به به جیگ بخش سیه چشمۀ شهرستان ماکو، واقع در 32هزارگزی جنوب خاوری سیه چشمه، با 265 تن سکنه، آب آن از چشمه و راه آن ماشین رو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی است از دهستان چهریق بخش شاهپور شهرستان خوی، واقع در 65 هزار و پانصد گزی جنوب باختری شاهپور با 133 تن سکنه، آب آن از چشمه و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی است از دهستان مازول بخش حومه شهرستان نیشابور، واقع در 7 هزارگزی شمال نیشابور با 1158 تن سکنه، آب آن از رودخانه و راه آن ماشین رو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
دهی است از دهستان منگور بخش حومه شهرستان مهاباد، واقع در56500 گزی جنوب باختری مهاباد با 331 تن سکنه، آب آن از رودخانه و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی است از دهستان زیرکوه بخش قاین شهرستان بیرجند، واقع در 91هزارگزی جنوب خاوری قاین با 356 تن سکنه، آب آن از قنات و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
دهی است از دهستان زاوۀ بخش حومه شهرستان تربت حیدریه در 18 هزارگزی خاور تربت حیدریه با 304 تن سکنه، آب آن از قنات و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
دهی است از دهستان گیلان بخش گیلان شهرستان شاه آباد، واقع در 10 هزارگزی باختر گیلان با 250 تن سکنه، آب آن از رود خانه گیلان و راه آن ماشین رو است ساکنان از طایفۀ کلهر هستند، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
دهی است از دهستان رستاق بخش خلیل آباد شهرستان کاشمر، واقع در 8هزارگزی جنوب خاوری خلیل آباد با 399 تن سکنه، آب آن از قنات و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
نام محلی کنار راه کرمانشاه به نوسود میان پاوه و نوری آب در 133500 گزی کرمانشاه، (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
نام قریه ای به مرو. (منتهی الارب). و ابوالمظفر عبدالکریم بن عبدالوهاب بحیرآبادی منسوب به آنجاست. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
دهی از دهستان جعفربای بخش گمیشان شهرستان گنبد قابوس. سکنۀ آن دو هزارتن. آب از رود خانه گرگان. محصول آنجا غلات، حبوب، صیفی، لبنیات. شغل اهالی آن زراعت، صید ماهی و گله داری. صنایع دستی زنان گلیم بافی و نمدمالی. ده کوچک کملر جزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(حَ)
نقطه ای در حومه آبادان که مردم در لانه های از حصیر ساخته سکونت دارند
لغت نامه دهخدا
(خَ)
ازطسوج و ناحیه رودآیان. (تاریخ قم ص 113)
لغت نامه دهخدا
(ظَ رَ)
دهی است در مازندران. (رابینو ص 127)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
دهی از دهستان منگور بخش حومه شهرستان مهاباد است و 168 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(غَ دی دَرْ)
دهی از دهستان رادکان بخش حومه شهرستان مشهد است. در 90هزارگزی شمال باختری آن شهرستان و2هزارگزی جنوب باختری رادکان قرار دارد. جلگه و سردسیر و سکنۀ آن 160 تن است. اهالی آن دارای مذهب شیعه اند و به فارسی و کردی سخن می گویند. دارای رودخانه است. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و مالداری است و راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(فَ)
دهی است از بخش فهرج شهرستان بم که دارای 34 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
دهی است از دهستان کلیبر بخش کلیبر شهرستان اهر. کوهستانی و معتدل. سکنه 178 تن. آب از چشمه. محصول غلات و گردو. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(کَ رِ)
کبیرآباد. دهی از دهستان بهنام وسط است که در بخش ورامین شهرستان تهران واقع است و 873 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان دامغان، واقع در ده هزارگزی جنوب باختری دامغان. و هفت هزارگزی ایستگاه. هوای آن معتدل است و 350 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و چشمه علی تأمین میشود. محصولات آن غلات، پسته، پنبه، انگور و حبوبات است. شغل اهالی زراعت و گله داری است. صنایع دستی آنها کرباس بافی است. راه فرعی آن از ایستگاه منشعب میشود. دبستان دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
دهی از دهستان دره شهر شهرستان ایلام. سکنه 402 تن. آب آن از نهر در شهر. محصول آنجا غلات و برنج و لبنیات. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان بروانان است که در بخش ترکمان شهرستان میانه واقع است و 907 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا