جدول جو
جدول جو

معنی مشملا - جستجوی لغت در جدول جو

مشملا(مُ مُ)
دزی در ذیل قوامیس عرب این کلمه را معادل زعرور و ازگیل آورده است. و رجوع به دزی ج 2 ص 595 شود
لغت نامه دهخدا
مشملا
مشمله
تصویری از مشملا
تصویر مشملا
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مجملا
تصویر مجملا
به طور اجمال
فرهنگ فارسی عمید
(مِ مَ لَ)
نوعی از چادر که بر خود پیچند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). گلیم که در خویشتن پیچند. (مهذب الأسماء). رجوع به مشمل شود
لغت نامه دهخدا
(مَ مَ)
به لغت زند و پازند نوعی از زردآلو و قیسی باشد. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). هزوارش ’مشمشیا’ و ’آلوچیک’ در عربی مشمش از ریشه سریانی... (حاشیۀ برهان چ معین). و رجوع به مشمش شود
لغت نامه دهخدا
(مِ)
لحاف. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ملحفه. (اقرب الموارد) (محیط المحیط)
لغت نامه دهخدا
(مِ مَ)
شمشیر کوتاه که به جامه بپوشند آن را. (آنندراج) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). شمشیر بران. ج، مشامل. (مهذب الأسماء). دشنه. قمه. (یادداشت مؤلف) ، نوعی از چادر که بر خود پیچند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). و رجوع به مشمال شود
لغت نامه دهخدا
(مُ شَمْ ما)
در تداول عوام، مشمع. (یادداشت مؤلف). مشمع و پارچۀ اندوده شده از موم. موم جامه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
فشرده وار به کوتاهی بطور اجمالمنحصرا: مجملا چنین گفت... نتیجه کلام و مختصراً، ماحصل کلام، بطور اختصار، اختصاراً، اجمالاً
فرهنگ لغت هوشیار
مشمله و مشملا در فارسی: از گیل از گیاهان درختچه ایست از تیره گل سرخیان و از دسته سیبی ها ک بنام ازگیل بیابانی نیز مشهور است
فرهنگ لغت هوشیار
اختصار
فرهنگ واژه مترادف متضاد
فرد بسیار زیبا و خوش اندام، زن خوش اندام، آدم لوس و اطواری
فرهنگ گویش مازندرانی