جدول جو
جدول جو

معنی مشعشع - جستجوی لغت در جدول جو

مشعشع
روشن، درخشان
تصویری از مشعشع
تصویر مشعشع
فرهنگ فارسی عمید
مشعشع
(مُ شَ شَ)
روشن. (آنندراج) (غیاث). رخشان. درخشان. درخشنده. درفشنده. پاک و روشن، که کثیف نباشد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- ظل مشعشع، که کثیف نباشد. (از اقرب الموارد).
، شراب به آب آمیخته. (غیاث) (آنندراج) (دهار) (ناظم الاطباء). می به آب آمیخته. (دهار) ، سایۀ پراکندۀ تنک. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
مشعشع
رخشان، درخشنده، پاک و روشن
تصویری از مشعشع
تصویر مشعشع
فرهنگ لغت هوشیار
مشعشع
((مُ شَ شَ))
روشن، درخشان
تصویری از مشعشع
تصویر مشعشع
فرهنگ فارسی معین
مشعشع
براق، تابان، تابنده، پردرخشش، درخشان، روشن، سایه
متضاد: تیره، مکدر
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تشعشع
تصویر تشعشع
شعاع انداختن، پرتو افکندن، روشنایی دادن، درخشندگی
فرهنگ فارسی عمید
(مُ شَ شَ عَ)
مؤنث مشعشع. (غیاث) (آنندراج) ، شراب به آب آمیخته. (از اقرب الموارد). می با آب آمیخته. (مهذب الاسماء). رجوع به مشعشع شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از مشعشعه
تصویر مشعشعه
در تازی: میاب می آمیخته با آب در فارسی: روشن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشعشع
تصویر تشعشع
درخشندگی، پرتو افکنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متشعشع
تصویر متشعشع
برازنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشعشع
تصویر تشعشع
((تَ شَ شُ))
پرتو افکندن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تشعشع
تصویر تشعشع
پرتو افکنی، فروزه، پرتو افشانی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تشعشع
تصویر تشعشع
إشعاعٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از تشعشع
تصویر تشعشع
Irradiation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تشعشع
تصویر تشعشع
irradiation
دیکشنری فارسی به فرانسوی
از طوایف خواجه وند ساکن در کلاردشت
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از تشعشع
تصویر تشعشع
विकिरण
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از تشعشع
تصویر تشعشع
اشعاع
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از تشعشع
تصویر تشعشع
বিকিরণ
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از تشعشع
تصویر تشعشع
mionzi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از تشعشع
تصویر تشعشع
ışınlama
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از تشعشع
تصویر تشعشع
방사
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از تشعشع
تصویر تشعشع
放射
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از تشعشع
تصویر تشعشع
קרינה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از تشعشع
تصویر تشعشع
การฉายรังสี
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از تشعشع
تصویر تشعشع
penyinaran
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از تشعشع
تصویر تشعشع
облучение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تشعشع
تصویر تشعشع
bestraling
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از تشعشع
تصویر تشعشع
irradiación
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از تشعشع
تصویر تشعشع
irradiazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تشعشع
تصویر تشعشع
irradiação
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تشعشع
تصویر تشعشع
辐射
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تشعشع
تصویر تشعشع
випромінювання
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تشعشع
تصویر تشعشع
Bestrahlung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تشعشع
تصویر تشعشع
napromieniowanie
دیکشنری فارسی به لهستانی