جدول جو
جدول جو

معنی مشروبات - جستجوی لغت در جدول جو

مشروبات
(مَ)
چیزهای آشامیدنی و قابل شرب. (ناظم الاطباء). جمع واژۀ مشروب. آشامیدنیها: هرچه بدان احتیاج خواست داشت از مطعومات و ملبوسات و مشروبات تا آب و بقول و توابل و... ترتیب کرده با خود روانه گردانید. (ترجمه محاسن اصفهان چ اقبال ص 11).
- مشروبات الکلی، آن دسته از آشامیدنی ها که دارای الکل بوده اعم از تخمیرشدگان، مانند: شراب و آبجو و جز اینها، و یا تقطیرشدگان، مانند: عرق، کنیاک، ویسکی و غیره.
- مشروبات غیرالکلی، نوشابه هایی که الکل ندارند، مانند: لیموناد، سودا، پپسی کولا، کوکاکولا، کانادادرای و جز اینها
لغت نامه دهخدا
مشروبات
جمع مشروبه، نوشابه ها جمع مشروبه (مشروب) : نوشیدن مشروبات الکلی ممنوع است
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آکروبات
تصویر آکروبات
ورزشکاری که حرکات موزون و دشوار از قبیل بندبازی، ژیمناستیک و مانند آن ها انجام بدهد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از منسوبات
تصویر منسوبات
جمع منسوبه (منسوب)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکتوبات
تصویر مکتوبات
جمع مکتوبه، نوشته ها، نامه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکروهات
تصویر مکروهات
چیزهای کراهت دار و شرم آور و ناپاک و ناپسند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مفروضات
تصویر مفروضات
جمع مفروضه، بایا ها، انگاشتگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مفروقات
تصویر مفروقات
جمع مفروقه (مفروق)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مطلوبات
تصویر مطلوبات
جمع مطلوبه (مطلوب)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشهودات
تصویر مشهودات
جمع مشهوده، آشکارگان
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مشهوره، شناختگان جمع مشهوره (مشهور) : مشهورها، قضایایی باشند که همه مردم بدان اعتراف کرده باشند از راه عادات ومتضمن بودن مصالح آنها و غیره. یا مشهورات بظاهر. آن مقدمات باشند که باول شنیدن چنین و هم افتد که ایشان مشهورند و چون بحقیقت بنگری مشهور نباشند. یا مشهورات حقیقی. آن مقدمات باشند که حقیقه مشهورند نه بظاهر: مشهورات حقیقی مطلق چنانک عدل حسن است و ظلم قبیح و این حکم بحسب مصالح جمهور یا بسبب عادات فاضله و اخلاق جمیله که در نفوس راسخ باشد یا بسبب قوتی از قوتهاء نفس ناطقه غیر عقلی مانند رقت یا حمیت یا حیا یا غیر آن مقبول بود بنزدیک همه کس. یا مشهورات محدود. مقدماتی بود که بنزدیک قومی مشهور باشد چنانک تصدیق بان که تسلسل محال است بنزدیک متکلمان و هر اهل علمی و صناعتی را مانند آن مشهورات باشد که نزدیک غیر ایشان باشد که مقبول نبود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشکوکات
تصویر مشکوکات
جمع مشکوکه (مشکوک)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشمومات
تصویر مشمومات
جمع مشمومه، شمین ها، بوییدنی ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مطروحات
تصویر مطروحات
جمع مطروحه، جستاردگان جمع مطروحه (مطروح)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشاورات
تصویر مشاورات
جمع مشاوره، اوسکارش ها رایزنی ها
فرهنگ لغت هوشیار
در تازی نیامده دستوری دستوریگرایی فراز مانی مشروط بودن، حکومت مشروطه: با بمشروطیت ای رسم و نمط بود مجری چه صحیح و چه غلط... (بهار)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسروقات
تصویر مسروقات
جمع مسروقه، دزدیده ها، دزد زدگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرغوبات
تصویر مرغوبات
جمع مرغوبه، آهوران پسندیدگان جمع مرغوبه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجاوبات
تصویر مجاوبات
جمع مجاوبت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشروحات
تصویر مشروحات
جمع مشروحه، گویا نیک ها گویا ها دار مک ها جمع مشروحه
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی بند بازی ورزش خوبی کسی که ورزشهای سنگین کند ورزشکاری که با آلات و اسباب ازقبیل پارالل بارفیکس و غیره ورزش کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرطوبات
تصویر مرطوبات
جمع مرطوبه، ترها ژفیدگان نمناکان جمع مرطوبه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متروکات
تصویر متروکات
جمع متروکه، هلیدگان باز مانده ها جمع متروکه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مبرورات
تصویر مبرورات
نیکفر جامان پذیرفته ها درست ها جمع مبروره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجرورات
تصویر مجرورات
جمع مجروره، کشیدگان کشیده شدگان جمع مجروره (مجرور)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محبوبات
تصویر محبوبات
جمع محبوبه، تازان دلداران ریکایان جمع محبوبه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محجوبات
تصویر محجوبات
جمع محجوبه، پردگیان
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مخروطه، از ریشه پارسی سرویان جمع مخروطه (مخروط) : مخروطها، بخشی از هندسه که درباره خواص مقاطع مخروطی بحث کند: ترویج علم آنالیتیک که مخروطات بوده باشد (بزمان ناصرالدین شاه قاجار)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرعوبات
تصویر مرعوبات
جمع مرعوبه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آکروبات
تصویر آکروبات
((رُ))
بندباز، ورزشکاری که کارهایی مانند بندبازی، ژیمناستیک و... را انجام می دهد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مخروطات
تصویر مخروطات
((مَ))
جمع مخروطه، مخروط ها، بخشی از هندسه که درباره خواص مقاطع مخروطی بحث می کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مشروطیت
تصویر مشروطیت
((مَ یَّ))
مشروط بودن، حکومت مشروطه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مشروحاً
تصویر مشروحاً
((مَ حَ نْ))
به شرح، با تفصیل، مفصلاً
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مکتوبات
تصویر مکتوبات
نوشتارها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آکروبات
تصویر آکروبات
بندباز
فرهنگ واژه فارسی سره