نشتر. (منتهی الارب) (آنندراج). مبضع. غالباً به چیزی گویند که با آن پوست را جهت برآمدن خون، مجروح سازند. (از اقرب الموارد). نیشتر. (ناظم الاطباء). تیغ نیش. نیشتر. مشرط، اول هر چیزی. ج، مشاریط. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، ساز و ساختگی کار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
نشتر. (منتهی الارب) (آنندراج). مبضع. غالباً به چیزی گویند که با آن پوست را جهت برآمدن خون، مجروح سازند. (از اقرب الموارد). نیشتر. (ناظم الاطباء). تیغ نیش. نیشتر. مشرط، اول هر چیزی. ج، مشاریط. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، ساز و ساختگی کار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج)