جدول جو
جدول جو

معنی مشجیه - جستجوی لغت در جدول جو

مشجیه
(مُ یَ)
تأنیث مشجی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به مدخل قبل شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مَ جی یَ)
کلمه ای که معنی آن مخالف لفظ باشد. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(مَ جی یَ)
منسوب است به مرج. (یادداشت مؤلف). رجوع به مرج شود. اما العصافیر الاهلیه الجبلیه والمرجیه فکلها مجففه. (ابن البیطار یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(مَشْ وی یَ)
مؤنث مشوی ّ. (یادداشت مؤلف). رجوع به مشوی ّ شود
لغت نامه دهخدا
(مُ شَجْ جَ رَ)
شجره نامه. نسبت نامه:
آن مالک الرقاب دو گیتی و بر درش
در کهتری مشجره آورده انبیا.
خاقانی.
و رجوع به شجره و مشجرات شود
لغت نامه دهخدا
(مَ جَ رَ)
درختستان. (منتهی الارب) (مهذب الاسماء) (آنندراج) : أرض مشجره، زمین درخت دار و بسیاردرخت. (از ناظم الاطباء). زمین بسیاردرخت. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ یَ)
تأنیث منجی. ج، منجیات. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به منجی و منجیات شود
لغت نامه دهخدا
(شَ یَ / جی یَ)
زن اندوهگین. (منتهی الارب). امراءه شجیه، زن اندوهگین. (از اقرب الموارد). رجل شج و امراءه شجیه به تخفیف یاء، ولی برخلاف قیاس یاء را در نسبت مشدد ساختند و حال آنکه بر طبق قیاس باید شجویه باشد و توجیهی برای آن شده است که شجی به معنی مشجو است (از شجاه یشجوه فهومشجو و شجی). وجه دوم آنکه عرب فعل را با یاء ممدودسازند و گویند قمن و قمین و سمج و سمیج و کر و کرّی و برهمین قیاس باشد شج و شجی. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(شَ جی یَ)
موضعی است. (منتهی الارب). نام محلی است میان شقوق و بطان از راه مکه و هفت میل تا بطان فاصله دارد. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(مِشْ یَ)
رفتار و نوعی از رفتار. (منتهی الارب) (آنندراج). نوع رفتن و هیئت رفتن ورفتار. (ناظم الاطباء). نوعی رفتار. یقال: ’مشی مشیهسریعه’، و آن خوبی رفتار است. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مَشْ یَ)
یکمرتبه رفتن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مَ شی یَ)
ارادۀ خداوند تبارک و تعالی. الحدیث، قال الرضا علیه السلام: الابداع و الاراده و المشیه، اسماء ثلثه و معناها واحد. (ناظم الاطباء).
- بمشیهاﷲ، بمشیئهاﷲ، به خواست خدای تبارک و تعالی: اکنون آن شرط نگاه دارم بمشیهاﷲ و عونه. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 89). هر باری که خیلتاش را بباید داد بدهد تا به موقع رضا باشد بمشیه اﷲ و عونه و السلام. (تاریخ بیهقی ایضاً ص 118). اکنون به سر تاریخ بازشویم بمشیه اﷲ و عونه. (تاریخ بیهقی ایضاً ص 341). رجوع به مشیت و مشیئه و ترکیب مشیئهاﷲ شود
لغت نامه دهخدا
(مُ)
حزین. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مدخل بعد شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از مشجره
تصویر مشجره
شجره نامه، نسبت نامه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشیجه
تصویر مشیجه
هاگ
فرهنگ لغت هوشیار
مشهیه در فارسی مونث مشهی بنگرید به مشهی مونث مشهی: ادویه مشهیه، جمع مشهیات
فرهنگ لغت هوشیار