جدول جو
جدول جو

معنی مشتقق - جستجوی لغت در جدول جو

مشتقق
(مُ تَ قِ)
نیمۀ چیزی را گیرنده. (آنندراج) (از منتهی الارب). آن که نیمۀ چیزی را می گیرد. (ناظم الاطباء) ، درآینده در سخن. (آنندراج) (از منتهی الارب) ، گیرندۀ کلمه از کلمه. (آنندراج) (از منتهی الارب). آن که می گیرد اسمی را از کلمه دیگر. (ناظم الاطباء). و رجوع به اشتقاق شود، ستیزه کننده. (از ناظم الاطباء) ، غوغاکننده. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون) ، فتنه انگیزاننده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مشتاق
تصویر مشتاق
(پسرانه)
دارای شوق، بسیار مایل، آرزومند، نام شاعر قرن دوازدهم، مشتاق اصفهانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مشتاق
تصویر مشتاق
دارای شوق و اشتیاق، مایل و راغب به چیزی، آرزومند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مشتلق
تصویر مشتلق
جایزه و انعامی که در مقابل خبر خوش به کسی بدهند، مژدگانی
فرهنگ فارسی عمید
(مُ تَ لُ)
در فرهنگ ترکی به معنی شکرانه و از اهل زبان بتحقیق پیوسته که به معنی مژدگانی است و مرکب از مشت مغیر مژده و لق به ضم به معنی بها. (آنندراج). ترکی شدۀ مژدگانی و اصل آن ظاهراً مژده لیک یا مژده لیق بود و به کثرت استعمال مشتلق کرده اند. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مژدگانی. چیزی که در هنگام رسانیدن خبر خوش یا یافتن چیزی گم کردۀ کسی به صاحب خبر و یابندۀآن می دهند. (فرهنگ عامیانۀ جمال زاده) :
آمد آن آرام جانها بیقراران مشتلق
مژدۀ پابوس دارم خاکساران مشتلق.
ملا سالک یزدی (از آنندراج).
به اردو فرستادند که مشتلق فتح و فیروزی به نواب بلقیس مکانی.. و سایر مخدرات استار سلطنت رساند. (عالم آرا چ امیرکبیر ج 1 ص 340)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَقْ قَ)
مشتقه. مؤنث مشتق. (فرهنگ فارسی معین). ج، مشتقات. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- اسماء مشتقه، اسمهایی که از مصدر گرفته شده باشد: و اول را اسماء مشتقه خوانند، مانند: ناصر و نصیر و منصور. (اساس الاقتباس ص 9). و رجوع به مشتقات شود
لغت نامه دهخدا
مشتقه در فارسی مونث مشتق بنگرید به مشتق مونث مشتق. یا اسما مشتقه اسمهایی که از منشایی گرفته شده باشند: و اول را اسما مشتقه خوانند مانند: ناصر ونصیرو منصور
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی از پارسی مژدگانی میلاوه وجهی یا مالی که بعوان انعام باورنده خبری خوش دهند مژدگانی: نواب جهانبانی خواجه آقشاه ابهری که مشرف خزانه نواب عالی بود باردو فرستادند که مشتلق فتح و فیروزی بنواب بلقیس مکانی... و سایر مخدرات استار سلطنت رساند، باجی که در موارد مخصوص مانند رساندن مژده ای از مردم میستاندند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشتاق
تصویر مشتاق
آزمند به چیزی، با شوق، طالب خواهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشتلق
تصویر مشتلق
((مُ تُ لُ))
مژدگانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مشتاق
تصویر مشتاق
((مُ))
آرزومند، مایل و راغب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مشتاق
تصویر مشتاق
آرزومند
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مشتاق
تصویر مشتاق
متحمّسٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از مشتاق
تصویر مشتاق
Avid, Eager, Fervent, Interested, Keen, Languishing, Willing, Zealous
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مشتاق
تصویر مشتاق
avide, fervent, intéressé, enthousiaste, languissant, disposé, zélé
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مشتاق
تصویر مشتاق
熱心な , 熱心な , 興味がある , 苦しむ , 喜んでいる
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از مشتاق
تصویر مشتاق
להוט , נלהב , מעוניין , קמל , מוכן , נלהב
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از مشتاق
تصویر مشتاق
مشتاق , پر جوش , پرجوش , مشتاق , پرجوش , تڑپنے والا , رضامند , جذب
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از مشتاق
تصویر مشتاق
hamu, mtamani, mwenye bidii, anayejiunga, shauku, anayetamani, tayari
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از مشتاق
تصویر مشتاق
กระตือรือร้น , กระตือรือร้น , กระตือรือร้น , สนใจ , กระตือรือร้น , ซบเซา , ยินดี , กระตือรือร้น
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از مشتاق
تصویر مشتاق
열심인 , 열망하는 , 열렬한 , 관심 있는 , 애타는 , 기꺼이 하는 , 열정적인
دیکشنری فارسی به کره ای
مشتاق
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از مشتاق
تصویر مشتاق
渴望的 , 热烈的 , 感兴趣的 , 热切的 , 日渐衰弱的 , 愿意的 , 热心的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از مشتاق
تصویر مشتاق
उत्साही , उत्सुक , रुचि रखने वाला , तड़पता हुआ , इच्छाशक्ति
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از مشتاق
تصویر مشتاق
hevesli, ateşli, ilgili, zayıf düşen, istekli
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از مشتاق
تصویر مشتاق
bersemangat, antusias, tertarik, merana, rela
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از مشتاق
تصویر مشتاق
আগ্রহী , আগ্রহী , উত্সাহী , আগ্রহী , তৃষ্ণার্ত , ইচ্ছুক , আগ্রহী
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از مشتاق
تصویر مشتاق
avido, ansioso, fervente, interessato, entusiasta, languente, disposto, zelante
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از مشتاق
تصویر مشتاق
enthousiast, vurig, geïnteresseerd, kwijnend, bereid, ijverig
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مشتاق
تصویر مشتاق
запальний , прагнучий , палкий , зацікавлений , захоплений , страждаючий , готовий , завзятий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مشتاق
تصویر مشتاق
заядлый , стремящийся , пылкий , заинтересованный , увлечённый , томящийся , готовый , ревностный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مشتاق
تصویر مشتاق
żarliwy, chętny, zainteresowany, entuzjastyczny, usychający, gorliwy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مشتاق
تصویر مشتاق
eifrig, leidenschaftlich, interessiert, begeistert, dahinsiechend, bereit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مشتاق
تصویر مشتاق
ávido, ansioso, fervoroso, interessado, entusiasmado, languindo, disposto, zeloso
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مشتاق
تصویر مشتاق
ávido, ansioso, ferviente, interesado, entusiasta, languideciendo, dispuesto, celoso
دیکشنری فارسی به اسپانیایی