جدول جو
جدول جو

معنی مشتری - جستجوی لغت در جدول جو

مشتری
اورمزد، خریدار، هرمز
تصویری از مشتری
تصویر مشتری
فرهنگ واژه فارسی سره
مشتری
خریدار، کسی که چیزی می خرد
در علم نجوم پنجمین و بزرگ ترین سیارۀ منظومۀ شمسی، سعد اکبر، سعد السّعود، ژوپیتر، قاضی چرخ، هرمز، برجیس، اورمزد، قاضی فلک، زاوش، زاووش، زواش، زوش
تصویری از مشتری
تصویر مشتری
فرهنگ فارسی عمید
مشتری
خریدار، خرنده، آنکه چیزی میخرد
تصویری از مشتری
تصویر مشتری
فرهنگ لغت هوشیار
مشتری
((مُ تَ رِ))
پنجمین و بزرگترین سیاره از سیارات منظومه شمسی که هر 12 سال یک بار به دور خورشید می گردد
فرهنگ فارسی معین
مشتری
((مُ تَ))
خریدار. مجازاً، خواستار، خواهان
تصویری از مشتری
تصویر مشتری
فرهنگ فارسی معین
مشتری
Customer
تصویری از مشتری
تصویر مشتری
دیکشنری فارسی به انگلیسی
مشتری
cliente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
مشتری
Kunde
دیکشنری فارسی به آلمانی
مشتری
klient
دیکشنری فارسی به لهستانی
مشتری
клиент
دیکشنری فارسی به روسی
مشتری
клієнт
دیکشنری فارسی به اوکراینی
مشتری
klant
دیکشنری فارسی به هلندی
مشتری
cliente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
مشتری
client
دیکشنری فارسی به فرانسوی
مشتری
cliente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
مشتری
ग्राहक
دیکشنری فارسی به هندی
مشتری
গ্রাহক
دیکشنری فارسی به بنگالی
مشتری
pelanggan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
مشتری
müşteri
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
مشتری
고객
دیکشنری فارسی به کره ای
مشتری
顾客
دیکشنری فارسی به چینی
مشتری
دیکشنری فارسی به ژاپنی
مشتری
לקוח
دیکشنری فارسی به عبری
مشتری
mteja
دیکشنری فارسی به سواحیلی
مشتری
ลูกค้า
دیکشنری فارسی به تایلندی
مشتری
زبونٌ
دیکشنری فارسی به عربی
مشتری
گاہک
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اشتری
تصویر اشتری
از لحنهای موسیقی که در شور نواخته میشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بشتری
تصویر بشتری
کسی که مبتلی به بشتر شده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشترک
تصویر مشترک
خریدار، میانوند
فرهنگ واژه فارسی سره
منسوب به ششتر از مردم شوشتر، مربوط و متعلق بشوشتر: دیبای ششتری، لهجه مردم شوشتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجتری
تصویر مجتری
باجرئت، دلیر، گستاخ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مشتهی
تصویر مشتهی
خواسته، آرزو شده، مرغوب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مهتری
تصویر مهتری
شغل و عمل مهتر، مهتر بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مشترک
تصویر مشترک
ویژگی چیزی که مال چند نفر باشد، آنچه چند نفر در آن سهم داشته باشند و همه از آن بهره ببرند
فرهنگ فارسی عمید