جدول جو
جدول جو

معنی مشتاقی - جستجوی لغت در جدول جو

مشتاقی
مشتاق بودن، آرزومندی، برای مثال مشتاقی و مهجوری دور از تو، چنانم کرد / کز دست بخواهد شد پایاب شکیبایی (حافظ - ۹۸۴)
تصویری از مشتاقی
تصویر مشتاقی
فرهنگ فارسی عمید
مشتاقی(مُ)
خواهانی. آرزومندی. عاشقی. مشتاق و آرزومند بودن: مشتاقی به که ملولی. (گلستان).
به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی
به صد دفتر نشاید گفت حسب الحال مشتاقی.
سعدی (دیوان چ فروغی ص 317).
مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا
گر تو شکیب داری طاقت نماند ما را.
سعدی.
گفتم ای دل قرار گیر اکنون
که همین بود حد مشتاقی.
سعدی.
مشتاقی و مهجوری دور از تو چنانم کرد
کز دست بخواهد شد پایاب شکیبایی.
حافظ
لغت نامه دهخدا
مشتاقی
آرزومندی، عاشقی، خواهانی
تصویری از مشتاقی
تصویر مشتاقی
فرهنگ لغت هوشیار
مشتاقی
آرزومندی، اشتیاق، رقبت، عشق، میل
متضاد: بیزاری
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مشتاق
تصویر مشتاق
(پسرانه)
دارای شوق، بسیار مایل، آرزومند، نام شاعر قرن دوازدهم، مشتاق اصفهانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مشتاق
تصویر مشتاق
دارای شوق و اشتیاق، مایل و راغب به چیزی، آرزومند
فرهنگ فارسی عمید
(مُ)
از ’ش و ق’، آزمند چیزی. (منتهی الارب) (آنندراج). آرزومند. (مهذب الاسماء). آزمند به چیزی. آرزومند. و بسیار مایل و راغب و طالب و دارای شوق. (ناظم الاطباء). خواهان:
سمن بوی آن سر زلفش که مشکین کرد آفاقش
عجب نی ار تبت گردد ز روی شوق مشتاقش.
منوچهری.
شتاب کن در ارسال جواب این نبشته بسوی امیرالمؤمنین، چرا که مشتاق است و خواهان. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 314). صدر وزارت مشتاق است تا آن کس که سزاوار او گشته است... بزودی اینجا رسد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 375).
نه نه مشتاقان از صبح و ز شام آزادند
که دل از هرچه دو رنگ است شکیبا بینند.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 96)
از شرارۀ آه مشتاقان دل
آتش عنبرفشان برکرد صبح.
خاقانی.
ز بی نوایی مشتاق آتش مرگم
چو آن کسی که به آب حیات شد مشتاق.
خاقانی.
در این دریا یکی درّ است و من مشتاق آن درّم
ولی کس کو که در جوید که فرمانش نمی بینم.
عطار.
یکی دوستی را زمانها ندیده بود گفت کجایی که مشتاق بوده ام. (گلستان). پس بوسیلۀ این فضیلت دل مشتاقان صید کند. (گلستان).
خون دل عاشقان مشتاق
در گردن دیدۀ بلاجوست.
سعدی.
ترا آن به که روی خود ز مشتاقان بپوشانی
که شادی جهانگیری غم لشکر نمی ارزد.
حافظ.
نصرت خواجه منتظر و مشتاق خدمت شمایند. (انیس الطالبین ص 210).
- مشتاق شدن، آرزومند شدن. بسیار مایل شدن:
عاشقان کل نه این عشاق جزو
ماند از کل هرکه شد مشتاق جزو.
مولوی (مثنوی چ خاور ص 56).
چون رسول روم این الفاظ تر
در سماع آورد شد مشتاق تر.
مولوی.
گفتم ببینمش، مگرم درد اشتیاق
ساکن شود، بدیدم و مشتاق تر شدم.
سعدی.
مشتاق شد بدانکه به صورت نوعی باقی بود... (مصنفات باباافضل ص 409).
- ، عاشق شدن. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
جمع مشتاق، نیازانان کیلان جمع مشتاق در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشتاق
تصویر مشتاق
آزمند به چیزی، با شوق، طالب خواهان
فرهنگ لغت هوشیار
در تازی نیامده آموزش، رنجبری، کافگری مشق دادن تعلیم، مشق کاری، تعلیم مشق خط، زحمتکشی: و مدتها در آن محروسه آبکشی و حمالی و مشاقی کردند، کیمیاگری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشتاق
تصویر مشتاق
((مُ))
آرزومند، مایل و راغب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مشتاق
تصویر مشتاق
آرزومند
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مشتاق
تصویر مشتاق
متحمّسٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از مشتاق
تصویر مشتاق
Avid, Eager, Fervent, Interested, Keen, Languishing, Willing, Zealous
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مشتاق
تصویر مشتاق
avide, fervent, intéressé, enthousiaste, languissant, disposé, zélé
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مشتاق
تصویر مشتاق
заядлый , стремящийся , пылкий , заинтересованный , увлечённый , томящийся , готовый , ревностный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مشتاق
تصویر مشتاق
渴望的 , 热烈的 , 感兴趣的 , 热切的 , 日渐衰弱的 , 愿意的 , 热心的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از مشتاق
تصویر مشتاق
ávido, ansioso, fervoroso, interessado, entusiasmado, languindo, disposto, zeloso
دیکشنری فارسی به پرتغالی
مشتاق
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از مشتاق
تصویر مشتاق
مشتاق , پر جوش , پرجوش , مشتاق , پرجوش , تڑپنے والا , رضامند , جذب
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از مشتاق
تصویر مشتاق
กระตือรือร้น , กระตือรือร้น , กระตือรือร้น , สนใจ , กระตือรือร้น , ซบเซา , ยินดี , กระตือรือร้น
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از مشتاق
تصویر مشتاق
hamu, mtamani, mwenye bidii, anayejiunga, shauku, anayetamani, tayari
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از مشتاق
تصویر مشتاق
להוט , נלהב , מעוניין , קמל , מוכן , נלהב
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از مشتاق
تصویر مشتاق
熱心な , 熱心な , 興味がある , 苦しむ , 喜んでいる
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از مشتاق
تصویر مشتاق
열심인 , 열망하는 , 열렬한 , 관심 있는 , 애타는 , 기꺼이 하는 , 열정적인
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از مشتاق
تصویر مشتاق
запальний , прагнучий , палкий , зацікавлений , захоплений , страждаючий , готовий , завзятий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مشتاق
تصویر مشتاق
hevesli, ateşli, ilgili, zayıf düşen, istekli
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از مشتاق
تصویر مشتاق
bersemangat, antusias, tertarik, merana, rela
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از مشتاق
تصویر مشتاق
আগ্রহী , আগ্রহী , উত্সাহী , আগ্রহী , তৃষ্ণার্ত , ইচ্ছুক , আগ্রহী
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از مشتاق
تصویر مشتاق
उत्साही , उत्सुक , रुचि रखने वाला , तड़पता हुआ , इच्छाशक्ति
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از مشتاق
تصویر مشتاق
avido, ansioso, fervente, interessato, entusiasta, languente, disposto, zelante
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از مشتاق
تصویر مشتاق
eifrig, leidenschaftlich, interessiert, begeistert, dahinsiechend, bereit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مشتاق
تصویر مشتاق
ávido, ansioso, ferviente, interesado, entusiasta, languideciendo, dispuesto, celoso
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از مشتاق
تصویر مشتاق
żarliwy, chętny, zainteresowany, entuzjastyczny, usychający, gorliwy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مشتاق
تصویر مشتاق
enthousiast, vurig, geïnteresseerd, kwijnend, bereid, ijverig
دیکشنری فارسی به هلندی