نبرد کردن به شعر با هم. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). با کسی به شعر نبرد کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی، یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (مجمل اللغه). با هم شعر خواندن. (غیاث). با یکدیگر شعر خواندن تا که بیشتر داند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ج، مشاعرات. (فرهنگ فارسی معین) ، در جامۀ شعار خوابیدن با کسی. (منتهی الارب) (آنندراج). با کسی در یک جامه خفتن. (تاج المصادر بیهقی). در جامۀ شعار خوابیدن. (ناظم الاطباء)
نبرد کردن به شعر با هم. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). با کسی به شعر نبرد کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی، یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (مجمل اللغه). با هم شعر خواندن. (غیاث). با یکدیگر شعر خواندن تا که بیشتر داند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ج، مشاعرات. (فرهنگ فارسی معین) ، در جامۀ شعار خوابیدن با کسی. (منتهی الارب) (آنندراج). با کسی در یک جامه خفتن. (تاج المصادر بیهقی). در جامۀ شعار خوابیدن. (ناظم الاطباء)