چیزی را با کسی به دو نیم کردن. (منتهی الارب) (آنندراج). با کسی چیزی به دو نیم کردن. مناصفه. (زوزنی) (از محیط المحیط) (تاج المصادر بیهقی) (از اقرب الموارد). چیزی با کسی نصف کردن. (مجمل اللغه) ، همدیگر خانه را متصل ساختن. (منتهی الارب) (آنندراج). خانه خود را به خانه دیگری متصل ساختن. (ناظم الاطباء) ، یک نیمۀ پستان دوشیدن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
چیزی را با کسی به دو نیم کردن. (منتهی الارب) (آنندراج). با کسی چیزی به دو نیم کردن. مناصفه. (زوزنی) (از محیط المحیط) (تاج المصادر بیهقی) (از اقرب الموارد). چیزی با کسی نصف کردن. (مجمل اللغه) ، همدیگر خانه را متصل ساختن. (منتهی الارب) (آنندراج). خانه خود را به خانه دیگری متصل ساختن. (ناظم الاطباء) ، یک نیمۀ پستان دوشیدن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
از ’ش ق و’، سختی کشیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). معاسره. (تاج العروس ج 10 ص 201) (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، به سختی و جنگ و مانند آن مروسیدن، نبرد کردن با کسی در شقاء. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
از ’ش ق و’، سختی کشیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). معاسره. (تاج العروس ج 10 ص 201) (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، به سختی و جنگ و مانند آن مروسیدن، نبرد کردن با کسی در شقاء. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
دور شدن با هم و همسایگی گذاشتن. (منتهی الارب) (آنندراج). ترک کردن همسایگی کسی و دوری کردن از او. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، همدیگر را خبر دادن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
دور شدن با هم و همسایگی گذاشتن. (منتهی الارب) (آنندراج). ترک کردن همسایگی کسی و دوری کردن از او. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، همدیگر را خبر دادن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
پاداش دادن. (تاج المصادر بیهقی) (آنندراج). پاداش دادن کسی را. کفاء. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به مکافات و مکافاه شود، مانستن به کسی و مراقبه و نگاهبانی نمودن او را. (از منتهی الارب). مانا شدن به کسی و مراقبت نمودن از او و برابری کردن با او. (از ناظم الاطباء). همانند کسی شدن و با او برابری کردن و نظیر وی گردیدن ورقابت و مقابله کردن. (از اقرب الموارد) ، دور کردن کسی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، برابر ایستادن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، باهم پی در پی نیزه زدن و گویند: کافأبین فارسین برمحه، ای طعن هذا ثم هذا. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، نحر کردن کسی پی در پی دو شتر را با هم و بلافاصله گویی که خواهدآن دو را در آن واحد ذبح کند. (از اقرب الموارد)
پاداش دادن. (تاج المصادر بیهقی) (آنندراج). پاداش دادن کسی را. کِفاء. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به مکافات و مکافاه شود، مانستن به کسی و مراقبه و نگاهبانی نمودن او را. (از منتهی الارب). مانا شدن به کسی و مراقبت نمودن از او و برابری کردن با او. (از ناظم الاطباء). همانند کسی شدن و با او برابری کردن و نظیر وی گردیدن ورقابت و مقابله کردن. (از اقرب الموارد) ، دور کردن کسی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، برابر ایستادن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، باهم پی در پی نیزه زدن و گویند: کافأبین فارسین برمحه، ای طعن هذا ثم هذا. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، نحر کردن کسی پی در پی دو شتر را با هم و بلافاصله گویی که خواهدآن دو را در آن واحد ذبح کند. (از اقرب الموارد)
از ’ض ه ء’، مانند شدن. (منتهی الارب). مانندگی کردن با کسی یا با چیزی. (دهار) شبیه گشتن و مانند شدن. (ناظم الاطباء). مضاهاه. و قرء بهما: یضاهئون و یضاهون قول الذین کفروا.... (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، نرمی کردن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). و رجوع به مضاهاه شود
از ’ض هَ ء’، مانند شدن. (منتهی الارب). مانندگی کردن با کسی یا با چیزی. (دهار) شبیه گشتن و مانند شدن. (ناظم الاطباء). مضاهاه. و قرء بهما: یضاهئون و یضاهون قول الذین کفروا.... (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، نرمی کردن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). و رجوع به مضاهاه شود
سازواری کردن با کسی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). موائمه. موامئه و موائمه دو واژه اند و یا مقلوب یکدیگرند. (از منتهی الارب). لغتی است در موأمه. (از اقرب الموارد). و رجوع به موأمه شود
سازواری کردن با کسی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). موائمه. موامئه و موائمه دو واژه اند و یا مقلوب یکدیگرند. (از منتهی الارب). لغتی است در موأمه. (از اقرب الموارد). و رجوع به موأمه شود
برابری و نبرد نمودن. (آنندراج). معارضه کردن و پیشی گرفتن. (از ناظم الاطباء) ، صلاح کردن با زن خود بر جدائی. (آنندراج). مفارقت کردن و از وی جدا شدن. مصالحه کردن با زن بر جدائی. (از ناظم الاطباء)
برابری و نبرد نمودن. (آنندراج). معارضه کردن و پیشی گرفتن. (از ناظم الاطباء) ، صلاح کردن با زن خود بر جدائی. (آنندراج). مفارقت کردن و از وی جدا شدن. مصالحه کردن با زن بر جدائی. (از ناظم الاطباء)
ناگاه برآمدن بر کسی و بی مهلت و درنگ گرفتن آن را. فجاء. (از ناظم الاطباء). ناگهان بر کسی حمله کردن چنانکه نداند. (از اقرب الموارد). و رجوع به مفاجاه و مفاجات شود
ناگاه برآمدن بر کسی و بی مهلت و درنگ گرفتن آن را. فِجاء. (از ناظم الاطباء). ناگهان بر کسی حمله کردن چنانکه نداند. (از اقرب الموارد). و رجوع به مفاجاه و مفاجات شود