برای همدیگر مفاخرت کردن به شرف. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء). فخر کردن با یکدیگر به شرف. (تاج المصادر بیهقی) (از اقرب الموارد) ، برآمدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، مطلع شدن بر چیزی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). بر چیزی مطلع شدن. (زوزنی، یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (از اقرب الموارد) ، قریب شدن. (منتهی الارب) (آنندراج). نزدیک شدن. (ناظم الاطباء). قریب گشتن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (از اقرب الموارد)
برای همدیگر مفاخرت کردن به شرف. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء). فخر کردن با یکدیگر به شرف. (تاج المصادر بیهقی) (از اقرب الموارد) ، برآمدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، مطلع شدن بر چیزی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). بر چیزی مطلع شدن. (زوزنی، یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (از اقرب الموارد) ، قریب شدن. (منتهی الارب) (آنندراج). نزدیک شدن. (ناظم الاطباء). قریب گشتن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (از اقرب الموارد)
چریدن اشتر درخت را از نایافت گیاه. (تاج المصادر بیهقی) : شاجر المال مشاجره، درخت چرانیدن شتر را. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از محیط المحیط) ، منازعت کردن. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از محیط المحیط) (ناظم الاطباء). با کسی خلاف کردن. (المصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). اختلاف. تشاجر. منازعه. مخاصمه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مدخل بعد شود
چریدن اشتر درخت را از نایافت گیاه. (تاج المصادر بیهقی) : شاجر المال مشاجره، درخت چرانیدن شتر را. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از محیط المحیط) ، منازعت کردن. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از محیط المحیط) (ناظم الاطباء). با کسی خلاف کردن. (المصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). اختلاف. تشاجر. منازعه. مخاصمه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مدخل بعد شود
منازعه و مناقشه. (ناظم الاطباء). مخاصمه. نزاع. اختلاف. ستیزه. مشاجرت: و آن ایراد قصۀ بود که چه رفته است و چه بوده است و خاص بود به مشاجره و منافره. (اساس الاقتباس ص 580)
منازعه و مناقشه. (ناظم الاطباء). مخاصمه. نزاع. اختلاف. ستیزه. مشاجرت: و آن ایراد قصۀ بود که چه رفته است و چه بوده است و خاص بود به مشاجره و منافره. (اساس الاقتباس ص 580)