جدول جو
جدول جو

معنی مشاجرت - جستجوی لغت در جدول جو

مشاجرت
با یکدیگر نزاع کردن ستیزیدن، نزاع ستیزه: و آن ایراد قصه ای بود که چه رفته است و چه بوده است و خاص بود بمشاجره و منافره، جمع مشاجرات
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مهاجرت
تصویر مهاجرت
کوچ
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مشاجره
تصویر مشاجره
باهم نزاع کردن، با یکدیگر خصومت ورزیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مهاجرت
تصویر مهاجرت
از جایی به جای دیگر رفتن و در آنجا منزل کردن، دوری کردن از شهر و دیار خود
فرهنگ فارسی عمید
اجیر کردن شخصی با پرداخت دستمزد ماهانه، اجرت ماهیانه شهریه، جمع مشاهرات. یا مشاهرت اطلاق کردن، مقرری ماهیانه تعیین کردن: هر یکی را از ایشان باندازه کفاف مشاهرت اطلاق کنند تا او را بخیانتی حاجت نیفتد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشاورت
تصویر مشاورت
مشورت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشاجره
تصویر مشاجره
اختلاف، ستیزه، مشاجرت، خصومت ورزیدن با یکدیگر، نزاع کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشاجرات
تصویر مشاجرات
جمع مشاجره، پتکاری ها همستیزی ها جمع مشاجره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهاجرت
تصویر مهاجرت
از موطن خود بجایی دیگر انتقال کردن هجرت گزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشاجره
تصویر مشاجره
((مُ جمع رَ یا رِ))
با هم نزاع کردن، گفتگوی همراه با پرخاش و ستیز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مهاجرت
تصویر مهاجرت
((مُ جِ رَ))
هجرت کردن، از جایی به جای دیگر رفتن و در آن جا مسکن گزیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مشاجره
تصویر مشاجره
Altercation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مهاجرت
تصویر مهاجرت
Immigration, Migration
دیکشنری فارسی به انگلیسی
imigração, migração
دیکشنری فارسی به پرتغالی
иммиграция , миграция
دیکشنری فارسی به روسی
імміграція , міграція
دیکشنری فارسی به اوکراینی
Einwanderung, Migration
دیکشنری فارسی به آلمانی
प्रवासन
دیکشنری فارسی به هندی
অভিবাসন , অভিবাসন
دیکشنری فارسی به بنگالی