تأنیث مسنون، زمینی که گیاه آن را خورده باشند. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). مسنونت. (آنندراج) ، مطابق حکم شرع. مسنونه. و رجوع به مسنونه شود مسنونه. رجوع به مسنونه شود
تأنیث مسنون، زمینی که گیاه آن را خورده باشند. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). مسنونت. (آنندراج) ، مطابق حکم شرع. مسنونه. و رجوع به مسنونه شود مسنونه. رجوع به مسنونه شود
پنهان داشته. (ناظم الاطباء). تأنیث مکنون. رجوع به مکنون شود، جاریه مکنونه، دختر مستورۀ باپرده. (منتهی الارب). دختر مستور پردگی. (ناظم الاطباء) مکنونه. رجوع به مکنونه شود. - علوم مکنونه، علوم مخفی مانند کیمیا و سیمیا و لیمیا و جز آن
پنهان داشته. (ناظم الاطباء). تأنیث مکنون. رجوع به مکنون شود، جاریه مکنونه، دختر مستورۀ باپرده. (منتهی الارب). دختر مستور پردگی. (ناظم الاطباء) مکنونه. رجوع به مکنونه شود. - علوم مکنونه، علوم مخفی مانند کیمیا و سیمیا و لیمیا و جز آن
مشورت کرده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)، تیزکرده از کارد و جز آن. (منتهی الارب) (آنندراج). تیزکرده و صیقل زده از کارد و جز آن. (ناظم الاطباء). تیز: سنان مسنون، سنانی تیز. (مهذب الاسماء) (دهار)، آراسته کرده. روشن و تابان نموده. (منتهی الارب) .روشن و تابان گشته، هر چیز املس شده. (ناظم الاطباء)، تابان روی: رجل مسنون الوجه، مرد تابان روی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)، آن که در روی و بینی او درازی باشد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). روئی کشیده. (مهذب الاسماء). آن که رو و بینی او دراز باشد، راه رفته و سیرکرده شده، سنت شده و ختنه شده. (ناظم الاطباء). سنت کرده شده، مشروع و موافق شرع و سنت آن حضرت، یعنی پیغمبر اسلام {{صفت}}. (ناظم الاطباء). وارد شده در سنت. سنت شده. جایز، مستحب. مندوب. (یادداشت مرحوم دهخدا) : بعد از این غسل ها (واجب) همه مسنون است و آن دوازده اند: غسل آدینه، غسل هر دو عید، غسل آفتاب و ماه گرفتن... (کشف الاسرار ج 2 ص 517)، بوی ناک: حماء مسنون، گل و لای بوناک. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). متغیر. (ناظم الاطباء) : ماء مسنون، آبی متغیرشده. (مهذب الاسماء). بوی ناک و گنده. گندیده. متغیرشده. (یادداشت مرحوم دهخدا). - خاک مسنون، خاک بوی ناک و گندیده: آدم جهل و جفا و شومی را جان تو بدبخت خاک مسنون شد. ناصرخسرو (دیوان چ دانشگاه ص 79). بر آن تربت که بارد خشم ایزد بلا روید نبات از خاک مسنون. ناصرخسرو. - گل مسنون، گل بوی ناک و متعفن: بلکه به جان است نه به تن شرف مرد نیست جسدها همه مگر گل مسنون. ناصرخسرو. گر همی گوئی که خانه ست این گل مسنون ترا چون همه کوشش ز بهر این گل مسنون کنی. ناصرخسرو. ، روغنی. نان در روغن پخته. (دهار)
مشورت کرده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)، تیزکرده از کارد و جز آن. (منتهی الارب) (آنندراج). تیزکرده و صیقل زده از کارد و جز آن. (ناظم الاطباء). تیز: سنان مسنون، سنانی تیز. (مهذب الاسماء) (دهار)، آراسته کرده. روشن و تابان نموده. (منتهی الارب) .روشن و تابان گشته، هر چیز املس شده. (ناظم الاطباء)، تابان روی: رجل مسنون الوجه، مرد تابان روی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)، آن که در روی و بینی او درازی باشد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). روئی کشیده. (مهذب الاسماء). آن که رو و بینی او دراز باشد، راه رفته و سیرکرده شده، سنت شده و ختنه شده. (ناظم الاطباء). سنت کرده شده، مشروع و موافق شرع و سنت آن حضرت، یعنی پیغمبر اسلام {{صِفَت}}. (ناظم الاطباء). وارد شده در سنت. سنت شده. جایز، مستحب. مندوب. (یادداشت مرحوم دهخدا) : بعد از این غسل ها (واجب) همه مسنون است و آن دوازده اند: غسل آدینه، غسل هر دو عید، غسل آفتاب و ماه گرفتن... (کشف الاسرار ج 2 ص 517)، بوی ناک: حماء مسنون، گل و لای بوناک. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). متغیر. (ناظم الاطباء) : ماء مسنون، آبی متغیرشده. (مهذب الاسماء). بوی ناک و گنده. گندیده. متغیرشده. (یادداشت مرحوم دهخدا). - خاک مسنون، خاک بوی ناک و گندیده: آدم جهل و جفا و شومی را جان تو بدبخت خاک مسنون شد. ناصرخسرو (دیوان چ دانشگاه ص 79). بر آن تربت که بارد خشم ایزد بلا روید نبات از خاک مسنون. ناصرخسرو. - گِل مسنون، گل بوی ناک و متعفن: بلکه به جان است نه به تن شرف مرد نیست جسدها همه مگر گل مسنون. ناصرخسرو. گر همی گوئی که خانه ست این گل مسنون ترا چون همه کوشش ز بهر این گل مسنون کنی. ناصرخسرو. ، روغنی. نان در روغن پخته. (دهار)
تأنیث مسکون. باسکنه. سکنه دار. دارای سکنه: لیس علیکم جناح أن تدخلوا بیوتاً غیرمسکونه فیها متاع لکم واﷲ یعلم ما تبدون و ما تکتمون. (قرآن 29/24). رجوع به مسکون شود
تأنیث مسکون. باسکنه. سکنه دار. دارای سکنه: لیس علیکم جناح أن تدخلوا بیوتاً غیرمسکونه فیها متاع لکم واﷲ یعلم ما تبدون و ما تکتمون. (قرآن 29/24). رجوع به مسکون شود