- مسندگاه
- تکیه گاه، پناهگاه
معنی مسندگاه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مستقر
راضی قبول کننده پسندیده
ماندنی، پایدار، آنچه پیوسته بر یک حال بماند و تغییر نکند
پایدار، با دوام، ماندنی
مانگاه زیستگاه محل سکونت مسکن جایگاه: همتش بین و دل وجان و شناخت کو کجا بگزید و مسکن گاه ساخت. (مثنوی) توضیح با اینکه مسکن اسم مکان است پسوند مکان فارسی بدان الحاق شده معبد جای
محل سور و مهمانی
کسی که در جایی اقامت (دایم یا طولانی) کند، پایدار، ماندنی
Lastingly, Lingering
duradouramente, persistente
trwale, utrzymujący się
долговечно , затянувшийся
довготривало , затяжний
duurzaam, aanhoudend
dauerhaft, anhaltend
duraderamente, persistente
durablement, persistant
durevolmente, persistente
स्थायी रूप से , स्थायी
স্থায়ীভাবে , স্থায়ী
secara tahan lama, berlarut-larut
kalıcı bir şekilde, süregeldi
지속적으로 , 지속적인
kwa kudumu, kudumu
持久地 , 持续的
長持ちして , 長引く
באופן מתמשך , ממושך
อย่างยั่งยืน , ยืดเยื้อ
بشكلٍ دائمٍ , باقٍ
پائیداری سے , ماندگار
مفصل اعضا، دره
محل اتصال دو استخوان در بدن، بند، مفصل، دره، جای ساختن سد
عضوی که مدرک لذت است: تا نپیونداندت مزه بمزه گاهت و شهوتی بشهوتگاهت نرساند ترا مزه ای نباشدت و نفقه مزه را بمزه گاه طعامت نرساند