جدول جو
جدول جو

معنی مسندافروز - جستجوی لغت در جدول جو

مسندافروز(پَ)
مسندافروزنده. مسندفروز. مسندفروزنده. آن که روشنی مسند به وجود او بازبسته است، از قبیل: پادشاه، امیر، وزیر و حاکم. کسی که رونق و فروزندگی مسند و تخت پادشاهی به وجود او بسته است:
چو باب خویش سعدالدوله اسعد مسندافروزم
جمال و سید و عبدند اندر عون و تیمارم.
سوزنی (دیوان چ شاه حسینی ص 69).
و رجوع به مسندفروز شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خوَشْ / خُشْ)
مسندفروزنده. مسندافروزنده. مسندافروز. آن که روشنی مسند به وجود او بازبسته است. روشنی بخش مسند پادشاهی و حکومت:
مسندفروز دولت کان شکوه و شوکت
برهان ملک و ملت بونصر بوالمعالی.
حافظ.
و رجوع به مسندافروزشود
لغت نامه دهخدا
(بَ اَ)
دهی از دهستان اندرود که در بخش مرکزی شهرستان ساری واقع است. دارای 120 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(خوا / خا)
مسندافروز. رجوع به مسندافروز شود
لغت نامه دهخدا
مسند افروز: مسند فروز دولت کان شکوه و شوکت برهان ملک و ملت بونصر بوالمعالی. (حافظ)
فرهنگ لغت هوشیار
گاه افروز اورنگ افروز آنکه روشنی مسند بوجود او باز بسته است (پادشاه وزیر امیر)
فرهنگ لغت هوشیار
روستایی از دهستان اندرود ساری
فرهنگ گویش مازندرانی