اسم است از مسکین، به معنی فقر و ذل و ضعف. (از اقرب الموارد). بیچارگی. (دهار) (مهذب الاسماء). حاجت. مسکنت. و رجوع به مسکنت شود:... و ضربت علیهم المسکنه ذلک بأنهم کانوایکفرون بآیات اﷲ... (قرآن 112/3)... و ضربت علیهم الذله و المسکنه و بآؤ بغضب من اﷲ. (قرآن 61/2)
اسم است از مسکین، به معنی فقر و ذل و ضعف. (از اقرب الموارد). بیچارگی. (دهار) (مهذب الاسماء). حاجت. مسکنت. و رجوع به مسکنت شود:... و ضربت علیهم المسکنه ذلک بأنهم کانوایکفرون بآیات اﷲ... (قرآن 112/3)... و ضربت علیهم الذله و المسکنه و بآؤُ بغضب من اﷲ. (قرآن 61/2)
تأنیث مسنم. خرپشته ای. (یادداشت مرحوم دهخدا) : و هی (طبرستان) کثیرهالامطار شتاءً و صیفاً و سطوحهم مسنمه لذلک. (صور الاقالیم اصطخری از یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به مسنّم شود
تأنیث مسنم. خرپشته ای. (یادداشت مرحوم دهخدا) : و هی (طبرستان) کثیرهالامطار شتاءً و صیفاً و سطوحهم مسنمه لذلک. (صور الاقالیم اصطخری از یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به مسنّم شود
دیگ آب گرم کن که به ’تور’ ماند. (از منتهی الارب). کتری (کتلی) و ظرفی شبیه به آفتابه که در آن آب گرم کنند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج، مساخن. (ناظم الاطباء)
دیگ آب گرم کن که به ’تور’ ماند. (از منتهی الارب). کتری (کتلی) و ظرفی شبیه به آفتابه که در آن آب گرم کنند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج، مَساخن. (ناظم الاطباء)
چیزهای کهنه و دیرینه و بر جای مانده. (ناظم الاطباء). کهنه. عتیقه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، در اصطلاح طب، مقابل حاده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). بعضی بیماریها سخت آشفته و تیز و گذرنده باشد و مادۀ آن سخت متحرک باشد و آن را به تازی حاده گویند و بعضی آهسته باشد و دیر گذرد و به تازی مزمنه گویندو بعضی میان این و آن باشد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). - ادواء مزمنه، ناخوشیهای کهنه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). - امراض مزمنه، ناخوشیهای کهنه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مزمن و مزمنه شود مؤنث مزمن. مزمنه
چیزهای کهنه و دیرینه و بر جای مانده. (ناظم الاطباء). کهنه. عتیقه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، در اصطلاح طب، مقابل حاده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). بعضی بیماریها سخت آشفته و تیز و گذرنده باشد و مادۀ آن سخت متحرک باشد و آن را به تازی حاده گویند و بعضی آهسته باشد و دیر گذرد و به تازی مزمنه گویندو بعضی میان این و آن باشد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). - ادواء مزمنه، ناخوشیهای کهنه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). - امراض مزمنه، ناخوشیهای کهنه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مزمن و مزمنه شود مؤنث مزمن. مزمنه
مسکنه در فارسی مونث مسکن فرو نشاننده آرامده مسکنت در فارسی: تهیدستی بی چیزی درویشی نیازمندی فنک هم آوای زنگ مونث مسکن آرام کننده:جمع مسکنات. یا ادویه مسکنه. داروهایی که جهت تسکین دردها بکار برند
مسکنه در فارسی مونث مسکن فرو نشاننده آرامده مسکنت در فارسی: تهیدستی بی چیزی درویشی نیازمندی فنک هم آوای زنگ مونث مسکن آرام کننده:جمع مسکنات. یا ادویه مسکنه. داروهایی که جهت تسکین دردها بکار برند
میمنت در فارسی، شگون، فرخندگی، میمنه در فارسی (برانغار در مغولی)، راستگاه، میمنت، جانب راست میدان، جنگ میسره، واحدی ازلشکریان که درجانب راست میدان مستقر شوند، میسره: (صف هردو سپاه راست کردند میمنه و میسره و قلب جناح پیراسته) جمع میامین
میمنت در فارسی، شگون، فرخندگی، میمنه در فارسی (برانغار در مغولی)، راستگاه، میمنت، جانب راست میدان، جنگ میسره، واحدی ازلشکریان که درجانب راست میدان مستقر شوند، میسره: (صف هردو سپاه راست کردند میمنه و میسره و قلب جناح پیراسته) جمع میامین