جدول جو
جدول جو

معنی مسلمیات - جستجوی لغت در جدول جو

مسلمیات
(مُ سَلْ لَ می یا)
جمع واژۀ مسلمیه. چیزهای مسلم و محقق و مبرهن. (ناظم الاطباء). مسلمات، (اصطلاح منطق) مسلمیات یا مسلمات آن مقدمه هائی بود که چون خصم تسلیم کند بر وی به کار داری خواهی حق یا مشهور یا مقبول باش و خواهی مباش. (دانشنامه بخش منطق ص 124 از فرهنگ علوم عقلی). و رجوع به مسلمات شود، بخشودگیهای مالیاتی: به همین دستور اگر اقطاع و سیورغال ومسلمیات و معافیات و مدد معاش و پروانه جات حسابی که صادر گردد عمل مینمایند... (تذکره الملوک ص 44). ازانعام امراء و جمعی که ملازم نباشند و سیورغالات و معافی و مواجب و مسلمیات و حق السعی عمال هفتصدوچهارده دینار. (تذکره الملوک ص 52). و رجوع به مسلمی شود
لغت نامه دهخدا
مسلمیات
جمع مسلمیه
تصویری از مسلمیات
تصویر مسلمیات
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مسلمان
تصویر مسلمان
پیرو دین اسلام، کسی که دین اسلام دارد، برای مثال ببری مال مسلمان و چو مالت ببرند / بانگ و فریاد برآری که مسلمانی نیست (سعدی۲ - ۶۳۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مالیات
تصویر مالیات
پولی که دولت از اشخاص و مؤسسات می گیرد
فرهنگ فارسی عمید
(قَ سی ی)
موضعی است (منتهی الارب) ، وآن در راه فلج قرار دارد و در آن چاههایی است. زهیردر اشعار خود از آن یاد کرده است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(قُ سَ نَ)
موضعی است، و در شعر زهیر از آن یاد شده است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(مُ مَ)
جمع واژۀ مسامحه. و رجوع به مسامحه و مسامحت شود
لغت نامه دهخدا
(مُ مَ)
جمع واژۀ مسامره. رجوع به مسامره شود
لغت نامه دهخدا
(سُ مَ)
جمع واژۀ سلامی. استخوان انگشت دست و پا. (منتهی الارب) (غیاث) : و استخوان انگشتها پانزده پاره است هر انگشتی سه پاره و این استخوانها را بتازی سلامیات گویند. (ذخیره خوارزمشاهی) ، بیخ ناخن. (غیاث)
لغت نامه دهخدا
(رَمی یا)
عادتها و قاعده ها. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ سَلْ لَ)
جمع واژۀ مسلّمه. (اصطلاح منطق) آن مقدمه ها که چون خصم تسلیم کند پس بروی به کار داری، خواهی حق یا مشهور یا مقبول باش و خواهی مباش. مسلمات مشهور یک تنند که خصم است و مشهور است مسلم جماعت مردم. (دانشنامۀعلائی صص 53- 54). مشهورات و مسلمات مقدمۀ قیاس جدلی اند. (دانشنامۀ علائی ص 55). نام مجموع سیزده صنف از شانزده صنف تصدیقات مقدماتی یا مبادی قیاسات. (ازاساس الاقتباس ص 345 و صص 347-348). مقدماتی که مخاطب اعتراف به آن دارد هرچند مطابق با واقع نباشد و فرق آن با مشهورات آن است که در مشهورات اعتراف عامه معتبر است و در مسلمات تنها اعتراف مخاطب بسنده است. (یادداشت مرحوم دهخدا). قضایائی که صحت آنها را خصم معتقد و یا در علم دیگری مبرهن شده است. مسلمیّات
لغت نامه دهخدا
(تَ)
تحیات و تکریمات. (ناظم الاطباء). جمع واژۀ تسلیم
لغت نامه دهخدا
(مُ لِ)
جمع واژۀ مسلمه. (ناظم الاطباء). رجوع به مسلمه شود:
برنخوانده خلق پنداری همی
مسلمات و مؤمنات قائنات.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
تصویری از متلمذات
تصویر متلمذات
جمع متلمذه
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مسلمه، زنان مسلمان، جمع مسلمه، باور شده ها آشکاره ها جمع مسلمه: جمیع مومنین و مومنات و مسلمین و مسلمات را توفیق راه راست کرامت فرمای، جمع مسلمه، مقدمه هایی بود که چون خصم تسلیم کند بروی بکارداری خواهی حق یا مشهور یا مقبول باش و خواهی مباش: و مسلمات مقدمه قیاس جدلی اند
فرهنگ لغت هوشیار
جمع ملعمه، دو زبان ها سروده ای که در هر خانش بندی پارسی و بندی تازی باشد برای نمونه این سروده از حافظ با آغازه ی: اتت روائح رند الحمی و زاد غرامی فدای خاک در دوست باد جان گرامی، جمع ملمعه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملهیات
تصویر ملهیات
غافل کننده ها، مشغول کنند ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معمیات
تصویر معمیات
جمع معمی، چیستان ها پردک ها کرتک ها جمع معمی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معلمات
تصویر معلمات
جمع معلمه، آموزندگان آتونان جمع معلمه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسلمان
تصویر مسلمان
متدین بدین اسلام
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مسلم، مسلمانان جمع مسلم در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) : جمیع مومنین و مومنات و مسلمین و مسلمات راتوفیق راه راست کرامت فرمای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسمطات
تصویر مسمطات
جمع مسمطه (مسمط)
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مسام، روزنان سوراخ ها بنموی ها جمع مسام و جمع ال جمع مسم (سم) : سوراخها، سوراخهای باریک و ریز پوست بدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرمیات
تصویر مرمیات
جمع مرمیه (مرمی) پرتاب شده ها
فرهنگ لغت هوشیار
باج و خراج، سهمی است که بموجب اصل تعاون و بر وفق مقررات هر یک از سکنه کشور موظف است که از ثروت و در آمد خود بمنظور تامین هزینه های عمومی و حفظ منافع اقتصادی یا سیاسی یا اجتماعی کشور بقدر قدرت و توانائی خود بدولت بدهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سلکیات
تصویر سلکیات
نواریان کرم های نخی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسلیات
تصویر تسلیات
جمع تسلی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حلمیات
تصویر حلمیات
کنه ساران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسلیمات
تصویر تسلیمات
جمع تسلیم
فرهنگ لغت هوشیار
جمع سلامی، بند های انگشت، رگ های پشت دست، رگ های پشت پا جمع سلامی انگشتهای دست و پا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مالیات
تصویر مالیات
پولی که دولت برای کارهای عمومی و اداره کشور از مردم می گیرد، تاکس، باج، خراج
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مسلمان
تصویر مسلمان
((مُ سَ))
پیرو دین مبین اسلام
مسلمان نشنود کافر نبیند: کنایه از تحمل رنج بسیار شدید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مسلماً
تصویر مسلماً
((مُ سَ لَّ مَنْ))
قطعاً، یقیناً، محققاً
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مالیات
تصویر مالیات
باج، پاژ
فرهنگ واژه فارسی سره
تخلخل، قوام
دیکشنری اردو به فارسی