پنبۀ خون آلود که آن را زن مصیبت زده بر سر گذارد و یک طرف آن پنبه از روی بند بیرون کند تا بیننده بداند که او مصیبت زده است. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
پنبۀ خون آلود که آن را زن مصیبت زده بر سر گذارد و یک طرف آن پنبه از روی بند بیرون کند تا بیننده بداند که او مصیبت زده است. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
مرد بسیار آب آشامنده، (منتهی الارب، مادۀ وق ب) (از آنندراج)، مردی که آب بسیار آشامد، (ناظم الاطباء)، زن گول، (منتهی الارب) (آنندراج)، زن احمق و گول، (ناظم الاطباء)، زن فرزند احمق زاینده، (منتهی الارب) (آنندراج)، زنی که فرزندان احمق زاید، (ناظم الاطباء)، زن فراخ شرم، (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج)، سیرالمیقاب، سیر یک شباروز پیوسته، (منتهی الارب) (آنندراج)، سیری که یک شبانه روز پیوسته بود، (ناظم الاطباء)، - بنوالمیقاب، فحش است مر تازیان را، (ناظم الاطباء)، بنومیقاب دشنام است، (منتهی الارب)
مرد بسیار آب آشامنده، (منتهی الارب، مادۀ وق ب) (از آنندراج)، مردی که آب بسیار آشامد، (ناظم الاطباء)، زن گول، (منتهی الارب) (آنندراج)، زن احمق و گول، (ناظم الاطباء)، زن فرزند احمق زاینده، (منتهی الارب) (آنندراج)، زنی که فرزندان احمق زاید، (ناظم الاطباء)، زن فراخ شرم، (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج)، سیرالمیقاب، سیر یک شباروز پیوسته، (منتهی الارب) (آنندراج)، سیری که یک شبانه روز پیوسته بود، (ناظم الاطباء)، - بنوالمیقاب، فحش است مر تازیان را، (ناظم الاطباء)، بنومیقاب دشنام است، (منتهی الارب)
دهی است از دهستان دهدز شهرستان اهواز، واقع در 24هزارگزی شمال باختری دهدز. آب آن از چشمه و محصول آن گندم و جو و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان دهدز شهرستان اهواز، واقع در 24هزارگزی شمال باختری دهدز. آب آن از چشمه و محصول آن گندم و جو و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی از دهستان کوهمره سرخی بخش مرکزی شهرستان شیراز، واقع در 89هزارگزی جنوب غربی شیراز و 53هزارگزی راه فرعی شیراز به سیاخ. آب آن از چشمه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
دهی از دهستان کوهمره سرخی بخش مرکزی شهرستان شیراز، واقع در 89هزارگزی جنوب غربی شیراز و 53هزارگزی راه فرعی شیراز به سیاخ. آب آن از چشمه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
جای آب خوردن. (منتهی الارب). موضع سقی. (اقرب الموارد) ، آلت آب خوردن. (منتهی الارب). آب دان مرغ. (مهذب الاسماء) ، آنچه برای کوزه ها و مشکها قرار داده شود تا آنها را بر آن بیاویزند. (از ذیل اقرب الموارد)
جای آب خوردن. (منتهی الارب). موضع سقی. (اقرب الموارد) ، آلت آب خوردن. (منتهی الارب). آب دان مرغ. (مهذب الاسماء) ، آنچه برای کوزه ها و مشکها قرار داده شود تا آنها را بر آن بیاویزند. (از ذیل اقرب الموارد)
پنبه خون آلوده که زن شوی مرده بر سر نهد و گوشه آن از رو بنده بیرون کند تا بیننده بداند که او شوی از دست داده است، جمع سقب، کره اشتران نر، ستون های تاژ، شاخه های کشن
پنبه خون آلوده که زن شوی مرده بر سر نهد و گوشه آن از رو بنده بیرون کند تا بیننده بداند که او شوی از دست داده است، جمع سقب، کره اشتران نر، ستون های تاژ، شاخه های کشن