- مسروقه
- مسروقه در فارس مونث مسروق دزدیده، دزد زده مونث مسروق: اموال مسروقه را پس گرفت، جمع مسروقات
معنی مسروقه - جستجوی لغت در جدول جو
- مسروقه
- دزدیده شده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مونث مسحوق
در تازی نیامده تابگاه محل تافتن: مشروقه آفتاب جمال
مفروقه در فارسی مونث مفروق بنگرید به مفروق مونث مفروق مقابل مقرونه، جمع مفروقات: (اوتاد بحور دایره سریع بعضی مقرونه است و بعضی مفروقه) (المعجم. مد. چا. 52: 1)
دزدیده، سرقت شده، ربوده
سخن دروغ
هماورد، پیکار
فرستاده
اره کوچک
پاک دامن، پارسا، زن
محروس، کنایه از ناحیه، سرزمین، خطه
نمونۀ کالا که از جایی به جای دیگر فرستاده شود
متروک، به جاگذاشته شده، واگذاشته شده، واگذاشته
مبروره در فارسی مونث مبرور: نیکی یافته نیکفرجام، پذیرفته، بی آک مونث مبرور جمع مبرورات
متروکه در فارسی مونث متروک هلیده باز مانده مونث متروک: اموال متروکه جمع متروکات
مجروره در فارسی مونث مجرور کشیده، کمانه ای مونث مجرور جمع مجرورات
مخروطه در فارسی مونث مخروط، ریش بزی، رود باریک مونث مخروط جمع مخروطات
مخروبه در فارسی مونث مخروب ویرانه یبات مونث مخروب: بلده مخروبه
مخلوقه در فارسی مونث مخلوق بنگرید به مخلوق مونث مخلوق جمع مخلوقات
مونث محروم
مونث محروس پاییده پاسداشته نگهباندار مونث محروس. یا ممالک محروسه. عنوانی که در عهد قاجاریه بکشور ایران داده بودند: تمبر پست ممالک محروسه ایران
مونث محرور
مونث مرسول جمع مرسولات: با سوارانی که اشیا و اجناس مرسوله آزاد خان رالله توضیح این کلمه در عربی نیامده
مزروعه در فارسی مونث مزروع: کشته مونث مزروع: اراضی مزروعه
با کسی پیشی گرفتن در دویدن یا در تاختن و نبرد کردن در آن
مساومه و مساومت در فارسی: نرخگذاری بها گذاری بها کردن متاع
مساوره و مساورت در فارسی: تاخت آوردن، خیز برداشتن جست و خیز کردن، حمله کردن بسوی یکدیگر بریکدیگر برجستن
مساوا و مساوات در فارسی: همتاکی هاوندی برابری زیوارگی سر به سری، برابری واژه با مانک
مسترقه در فارسی مونث مسترق: ترفت تروفتک دزدیده
مونث مستحق
مونث مسعود
مسطوره در فارسی مونث مسطور و درفارسی: نمونه کالا مونث مسطور: نوشته ها، نمونه های کالا. توضیح بمعنی اخیر در زبان عربی مسطره بفتح میم و سکون سین است، جمع مسطورات