جدول جو
جدول جو

معنی مسدغه - جستجوی لغت در جدول جو

مسدغه
(مِ دَ غَ)
زیرگوشی. مزرعه. مصدغه. (یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به مصدغه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ غَ دَ)
فصال مسغده، شتر کره های شیرمست و فربه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). ساغده. و رجوع به ساغده شود
لغت نامه دهخدا
(مُ سَدْ دِ دَ)
تأنیث مسدد. رجوع به مسدّد شود
لغت نامه دهخدا
(مِ)
ابزاری که نساجان تار را بدان می کشند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مَ دَ غَ)
میان گردن و تنورۀ وی. (منتهی الارب). مابین عنق و ترقوه. (از اقرب الموارد) ، گوشت پارۀ میان سر بازو و استخوانهای سینه. (منتهی الارب). اللحمه بین وابله الکتف و جناجن الصدر. ج، مرادغ. (اقرب الموارد) ، مرغزار نیکو. (منتهی الارب). روضۀ بهیه. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مِ دَ غَ)
نازبالش. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). زیرگوشی. مسدغه. مزدغه. مخده. زیرگوشی. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(مِ دَ غَ)
پر که بر نان زنند. منسغه. (مهذب الاسماء). پر کلیچه و نان که از پرهای مرغ و آهن باشد. (منتهی الارب) (آنندراج). دسته ای از پرهای دنب مرغ و جز آن که به هم بسته و نانوا، نان را بدان نقش و نگار می کند. (ناظم الاطباء). دسته ای از پرهای دم پرندگان و جز آن که نانوا به وسیلۀ آن نان را نقش و نگار کند و همچنین است اگر از آهن باشد. (ازاقرب الموارد) ، سپیدی بن ناخن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از مسدسه
تصویر مسدسه
مونث مسدس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسدده
تصویر مسدده
مونث مسدد و مگسک: در تفنگ، یکسویه ساز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مصدغه
تصویر مصدغه
پشتی ناز بالش
فرهنگ لغت هوشیار