ابن سباع بن خالد بن حارث، از بنی ضبه. از شعرای جاهلی است و سجستانی او را از معمرین بشمار آورده است. (از الاعلام زرکلی ج 8 به نقل از معجم الشعراء مرزبانی و الاغانی)
ابن سباع بن خالد بن حارث، از بنی ضبه. از شعرای جاهلی است و سجستانی او را از معمرین بشمار آورده است. (از الاعلام زرکلی ج 8 به نقل از معجم الشعراء مرزبانی و الاغانی)
صیغۀ مبالغه است مصدر مسح را. (اقرب الموارد). رجوع به مسح شود، زمین پیمای. (دهار) (مهذب الاسماء). بسیار پیمایش کننده زمین. (غیاث). آنکه زمین را مساحی کند. ج، مساحون. (اقرب الموارد). پیماینده. مساحتگر. پیمایشگر. مهندس. کیّال: کبک دری گر نشد مهندس و مسّاح این همه آمد شدنش چیست بر آورد. منوچهری. چو مسّاحی که پیماید زمین را بپیمودم به پای او مراحل. منوچهری. زهی هوا را طوّاف و چرخ را مسّاح که جسم تو ز بخارست و پر تو ز ریاح. مسعودسعد. عمران گفت... تو به دو مسّاح و زمین پیمای بر من حکم میکنی. (تاریخ قم ص 106). بعد از عرض به خدمت اقدس یا وزیر دیوان اعلی، مقرر می گردد که وزراء و عمال به اتفاق ریّاع و مسّاح ومحرران صاحب وقوف به محال مزبوره رفته... (تذکره الملوک چ دبیرسیاقی ص 45 و 46) ، پلاس فروش. (دهار). رجوع به مسح شود
صیغۀ مبالغه است مصدر مسح را. (اقرب الموارد). رجوع به مسح شود، زمین پیمای. (دهار) (مهذب الاسماء). بسیار پیمایش کننده زمین. (غیاث). آنکه زمین را مساحی کند. ج، مساحون. (اقرب الموارد). پیماینده. مساحتگر. پیمایشگر. مهندس. کیّال: کبک دری گر نشد مهندس و مسّاح این همه آمد شدنش چیست بر آورد. منوچهری. چو مسّاحی که پیماید زمین را بپیمودم به پای او مراحل. منوچهری. زهی هوا را طوّاف و چرخ را مسّاح که جسم تو ز بخارست و پر تو ز ریاح. مسعودسعد. عمران گفت... تو به دو مسّاح و زمین پیمای بر من حکم میکنی. (تاریخ قم ص 106). بعد از عرض به خدمت اقدس یا وزیر دیوان اعلی، مقرر می گردد که وزراء و عمال به اتفاق ریّاع و مسّاح ومحرران صاحب وقوف به محال مزبوره رفته... (تذکره الملوک چ دبیرسیاقی ص 45 و 46) ، پلاس فروش. (دهار). رجوع به مِسح شود
بنت الحارث بن سوید تمیمیه متنبیه. نام زنی متنبیه که در کذب بدان مثل زنند و گفته اند: اکذب من سجاح. (منتهی الارب). نام زنی از بنی تمیم، او دعوی نبوت و نزول وحی کرد. جمعی انبوه از او متابعت کردند، شاعری در حق او و مسیلمۀ کذاب گفته: والت سجاح و والاها مسیلمه کذابه من بنی الدنیا و کذاب. سجاح رو به مسیلمه آورد و چون پیروان سجاح افزون بودند پیروان او گفتند کار بسجاح باز گذار. بعد از آن مسیلمه رسولی بسجاح فرستاد و پیغام داد که میخواهم من و تودر یک جا مجتمع شویم و وحی که بما هر دو فرود می آیدبر یکدیگر خوانیم هر که بر حق باشد دیگری متابعت اوکند. سجاح این التماس را قبول کرد. مسیلمه فرمود تاخرگاهی از ادیم برای او نصب کنند و عود فراوان در آن بسوزند. چون زن بوی عود شنید مشتاق وقاع شد. آنگاه مسیلمه و سجاح خلوتی کردند و او را بفریفت و با او جمع آمد. آنگاه گفت کار مثل منی بر این صورت پیش نرود من بیرون روم و بر حقیقت تو اقرار کنم تو کس بقوم من بفرست و مرا از ایشان خطبه کن تا چون عقد نکاح منعقد شود بنی تمیم را پیش آرم، مسیلمه اجابت کرد. سجاح از خرگاه بیرون رفت و با قوم خود گفت مسیلمه وحی خویش بر من خواند و مرا معلوم شد که بر حق است و این کار به او باز گذاشتم. مسیلمه کس ببنی تمیم فرستاد وسجاح را خطبه کرد و ایشان او را بزنی بمسیلمه دادند. و سجاح تا آخر عمر در خانه مسیلمه بود و در آنجا بمرد. (تجارب السلف ص 19). و رجوع به الاعلام زرکلی ص 357 و حبیب السیر چ تهران ج 1 صص 155- 156 و عیون الاخبار ج 1 ص 186 و الاصابه ج 8 ص 119 شود
بنت الحارث بن سوید تمیمیه متنبیه. نام زنی متنبیه که در کذب بدان مثل زنند و گفته اند: اکذب من سجاح. (منتهی الارب). نام زنی از بنی تمیم، او دعوی نبوت و نزول وحی کرد. جمعی انبوه از او متابعت کردند، شاعری در حق او و مسیلمۀ کذاب گفته: والت سجاح و والاها مسیلمه کذابه من بنی الدنیا و کذاب. سجاح رو به مسیلمه آورد و چون پیروان سجاح افزون بودند پیروان او گفتند کار بسجاح باز گذار. بعد از آن مسیلمه رسولی بسجاح فرستاد و پیغام داد که میخواهم من و تودر یک جا مجتمع شویم و وحی که بما هر دو فرود می آیدبر یکدیگر خوانیم هر که بر حق باشد دیگری متابعت اوکند. سجاح این التماس را قبول کرد. مسیلمه فرمود تاخرگاهی از ادیم برای او نصب کنند و عود فراوان در آن بسوزند. چون زن بوی عود شنید مشتاق وقاع شد. آنگاه مسیلمه و سجاح خلوتی کردند و او را بفریفت و با او جمع آمد. آنگاه گفت کار مثل منی بر این صورت پیش نرود من بیرون روم و بر حقیقت تو اقرار کنم تو کس بقوم من بفرست و مرا از ایشان خطبه کن تا چون عقد نکاح منعقد شود بنی تمیم را پیش آرم، مسیلمه اجابت کرد. سجاح از خرگاه بیرون رفت و با قوم خود گفت مسیلمه وحی خویش بر من خواند و مرا معلوم شد که بر حق است و این کار به او باز گذاشتم. مسیلمه کس ببنی تمیم فرستاد وسجاح را خطبه کرد و ایشان او را بزنی بمسیلمه دادند. و سجاح تا آخر عمر در خانه مسیلمه بود و در آنجا بمرد. (تجارب السلف ص 19). و رجوع به الاعلام زرکلی ص 357 و حبیب السیر چ تهران ج 1 صص 155- 156 و عیون الاخبار ج 1 ص 186 و الاصابه ج 8 ص 119 شود
رونده برای برپا داشتن شر و فتنه در زمین. (از اقرب الموارد). آن که میان مردمان تباه کند به سخن چینی و ف تنه رونده. (مهذب الاسماء). ج، مساییح. (از منتهی الارب)
رونده برای برپا داشتن شر و فتنه در زمین. (از اقرب الموارد). آن که میان مردمان تباه کند به سخن چینی و ف تنه رونده. (مهذب الاسماء). ج، مساییح. (از منتهی الارب)