جدول جو
جدول جو

معنی مستقطر - جستجوی لغت در جدول جو

مستقطر
(مُ تَ طِ)
نعت فاعلی از استقطار. چکیدن خواهنده. (از اقرب الموارد). رجوع به استقطار شود
لغت نامه دهخدا
مستقطر
(مُ تَ طَ)
نعت مفعولی از استقطار. چکیده. چکیده شده. رجوع به استقطار شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مستقر
تصویر مستقر
جای گرفته، قرارگاه، جای قرار گرفتن، مقر
فرهنگ فارسی عمید
(مُ تَ صِ)
نعت فاعلی از استقصار. قصیر شمارنده کسی را. (از اقرب الموارد). رجوع به استقصار شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَذِ)
نعت فاعلی از استقذار. پلیددارنده و پلیدشمرنده. (از اقرب الموارد). رجوع به استقذار شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ ذَ)
نعت مفعولی از استقذار. پلید داشته شده و پلید بشمارآمده. (از اقرب الموارد). پلید. (از منتهی الارب). چرکین.
- جامۀ مستقذرالبطانه، جامه ای که آستر آن چرکین باشد. (ناظم الاطباء). رجوع به استقذار شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ دِ)
نعت فاعلی از استقدار. تقدیر کردن خواهنده. (از منتهی الارب). سؤال کننده و طلب کننده از خداوند تقدیرخیر را. (از اقرب الموارد). رجوع به استقدار شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ طِ)
نعت فاعلی از استمطار. باران خواهنده از خداوند. (از اقرب الموارد) ، مکان و زرعی که نیازمند باران باشد، طالب نیکویی و خیر. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، آنکه از باران به پناهگاه خویش پناه برد. (ازاقرب الموارد) ، خاموش. (از منتهی الارب). ساکت. (از اقرب الموارد). رجوع به استمطار شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ طَ)
نعت مفعولی و اسم زمان و مکان از استمطار. رجوع به استمطار شود، جای پیدا و نمایان. (منتهی الارب). موضع ظاهر و بارز و منکشف، مطمع و مورد انتظار: اًنک للخیر مستمطر. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از مستطر
تصویر مستطر
نویسنده و کاتب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مستقر
تصویر مستقر
قرار گیرنده و ساکن و متمکن و ثابت شونده در جایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مستقر
تصویر مستقر
((مُ تَ قَ رّ))
پایدار، استوار، استقرار یافته، قرار گرفته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مستقر
تصویر مستقر
ماندگار، برپا شده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مستقر
تصویر مستقر
مقرّرٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از مستقر
تصویر مستقر
Established
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مستقر
تصویر مستقر
établi
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مستقر
تصویر مستقر
estabelecido
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مستقر
تصویر مستقر
kurulmuş
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از مستقر
تصویر مستقر
قائم
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از مستقر
تصویر مستقر
ที่ก่อตั้ง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از مستقر
تصویر مستقر
imeanzishwa
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از مستقر
تصویر مستقر
מְקוּמָה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از مستقر
تصویر مستقر
確立された
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از مستقر
تصویر مستقر
已建立的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از مستقر
تصویر مستقر
확립된
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از مستقر
تصویر مستقر
প্রতিষ্ঠিত
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از مستقر
تصویر مستقر
didirikan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از مستقر
تصویر مستقر
etabliert
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مستقر
تصویر مستقر
स्थापित
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از مستقر
تصویر مستقر
stabilito
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از مستقر
تصویر مستقر
establecido
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از مستقر
تصویر مستقر
gevestigd
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مستقر
تصویر مستقر
встановлений
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مستقر
تصویر مستقر
założony
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مستقر
تصویر مستقر
установленный
دیکشنری فارسی به روسی