جعفر بن ابی علی محمد نسفی سمرقندی مکنی به ابوالعباس، محدث و فقیه قرن پنجم هجری قمری رجوع به ابوالعباس مستغفری در همین لغت نامه و ریحانه الادب ج 5 ص 303 و الاعلام زرکلی ج 2 ص 123 شود
جعفر بن ابی علی محمد نسفی سمرقندی مکنی به ابوالعباس، محدث و فقیه قرن پنجم هجری قمری رجوع به ابوالعباس مستغفری در همین لغت نامه و ریحانه الادب ج 5 ص 303 و الاعلام زرکلی ج 2 ص 123 شود
محمد بن احمد بن حسین بن عمر شاشی، مکنی به ابوبکر و ملقب به فخرالاسلام مستظهری، از رؤسای شافعیان در عراق. وی بسال 429 هجری قمری متولد شد سپس بسال 504 تدریس نظامیۀ بغداد را بعهده گرفت و بسال 507 هجری قمری درگذشت. او راست: حلیه العلماء فی معرفه مذاهب الفقهاء، العمده فی فروع الشافعیه، تلخیص القول. (از الاعلام زرکلی ج 6 ص 210 از وفیات الاعیان و طبقات السبکی)
محمد بن احمد بن حسین بن عمر شاشی، مکنی به ابوبکر و ملقب به فخرالاسلام مستظهری، از رؤسای شافعیان در عراق. وی بسال 429 هجری قمری متولد شد سپس بسال 504 تدریس نظامیۀ بغداد را بعهده گرفت و بسال 507 هجری قمری درگذشت. او راست: حلیه العلماء فی معرفه مذاهب الفقهاء، العمده فی فروع الشافعیه، تلخیص القول. (از الاعلام زرکلی ج 6 ص 210 از وفیات الاعیان و طبقات السبکی)
فریادی و دادخواه، و تأویل آن به دو وجه است: یکی آنکه مستغاث اسم مفعول است به معنی کسی که از او دادرسی خواهند و آن حاکم باشد، و یاء آن نسبت باشد و مجموعاً به معنی دادخواه، وجه دیگر آنکه مستغاث مصدر میمی است و یاء آن نسبت یا یاء فاعلیت باشد و مجموعاً به معنی استغاثه کننده، چنانکه کسبی به معنی کسب کننده. (از غیاث) (آنندراج)
فریادی و دادخواه، و تأویل آن به دو وجه است: یکی آنکه مستغاث اسم مفعول است به معنی کسی که از او دادرسی خواهند و آن حاکم باشد، و یاء آن نسبت باشد و مجموعاً به معنی دادخواه، وجه دیگر آنکه مستغاث مصدر میمی است و یاء آن نسبت یا یاء فاعلیت باشد و مجموعاً به معنی استغاثه کننده، چنانکه کسبی به معنی کسب کننده. (از غیاث) (آنندراج)
جمع واژۀ مستغفر (در حالت نصبی و جری). طلب کنندگان آمرزش. آمرزش خواهان: الصابرین والصادقین و القانتین و المنفقین و المستغفرین بالاسحار. (قرآن 17/3). و رجوع به مستغفر و استغفار شود
جَمعِ واژۀ مستغفر (در حالت نصبی و جری). طلب کنندگان آمرزش. آمرزش خواهان: الصابرین والصادقین و القانتین و المنفقین و المستغفرین بالاسحار. (قرآن 17/3). و رجوع به مستغفر و استغفار شود
مستکبر بودن. استکبار داشتن. متکبر بودن: سپیدار مانده ست بی هیچ چیزی ازیرا که بگزید مستکبری را. ناصرخسرو. برو شکر کن چون به نعمت دری که محرومی آید ز مستکبری. سعدی (بوستان)
مستکبر بودن. استکبار داشتن. متکبر بودن: سپیدار مانده ست بی هیچ چیزی ازیرا که بگزید مستکبری را. ناصرخسرو. برو شکر کن چون به نعمت دری که محرومی آید ز مستکبری. سعدی (بوستان)
خندنده گزافخند، خور بر شناس (خور بر مغرب) باور نکردنی دور از باور غریب شمرده شگفت دانسته: و از آن تاریخ علوم مستطرف و فنون مستحدث و صنایع مستغرب که حکماء اروپا اساس آنها را. . بر پا ساخته بودند. . انتشار همی گرفت. کسی که بزبانها و آداب و عادات غربیان (اروپاییان و آمریکاییان) آگاه است مقابل مستشرق، جمع مستغربین
خندنده گزافخند، خور بر شناس (خور بر مغرب) باور نکردنی دور از باور غریب شمرده شگفت دانسته: و از آن تاریخ علوم مستطرف و فنون مستحدث و صنایع مستغرب که حکماء اروپا اساس آنها را. . بر پا ساخته بودند. . انتشار همی گرفت. کسی که بزبانها و آداب و عادات غربیان (اروپاییان و آمریکاییان) آگاه است مقابل مستشرق، جمع مستغربین