مستخفی. نعت فاعلی از مصدر استخفاء. رجوع به مستخفی و استخفاء شود، مستتر. پنهان. پوشیده: سواء منکم من أسرالقول و من جهر به و من هو مستخف باللیل و سارب بالنهار. (قرآن 11/13)
مستخفی. نعت فاعلی از مصدر استخفاء. رجوع به مستخفی و استخفاء شود، مستتر. پنهان. پوشیده: سواء منکم من أسرالقول و من جهر به و من هو مستخف باللیل و سارب بالنهار. (قرآن 11/13)
سبک شمرنده. (آنندراج) (اقرب الموارد). استخفاف کننده. خواردارنده. (آنندراج) (اقرب الموارد) : این امیر مستخف است و حق خدمت نمی شناسد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 654 و چ فیاض ص 866). و رجوع به استخفاف شود
سبک شمرنده. (آنندراج) (اقرب الموارد). استخفاف کننده. خواردارنده. (آنندراج) (اقرب الموارد) : این امیر مستخف است و حق خدمت نمی شناسد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 654 و چ فیاض ص 866). و رجوع به استخفاف شود
سبک داشته. سبک شمرده شده، بی ارزش. پست: که مرا این علم آمد زان طرف نی ز شاگردی سحر مستخف. مولوی (مثنوی). فوقی آنجاست از روی شرف جای دور از صدر باشد مستخف. مولوی (مثنوی). و رجوع به استخفاف شود
سبک داشته. سبک شمرده شده، بی ارزش. پست: که مرا این علم آمد زان طرف نی ز شاگردی سحر مستخف. مولوی (مثنوی). فوقی آنجاست از روی شرف جای دور از صدر باشد مستخف. مولوی (مثنوی). و رجوع به استخفاف شود