- مستحکم
- استوار گردنده، متین، پایدار
معنی مستحکم - جستجوی لغت در جدول جو
- مستحکم ((مُ تَ کَ))
- استوار، برقرار، محکم
- مستحکم
- استوار، محکم، درواخ، مدغم، متأکّد، حصین، بادوام، ستوار، مرصوص
- مستحکم
- Tenably
- مستحکم
- tenivelmente
- مستحکم
- tragfähig
- مستحکم
- wykonalnie
- مستحکم
- обоснованно
- مستحکم
- обґрунтовано
- مستحکم
- houdbaar
- مستحکم
- teniblemente
- مستحکم
- de manière soutenable
- مستحکم
- in modo sostenibile
- مستحکم
- ठोस रूप से
- مستحکم
- স্থিতিশীলভাবে
- مستحکم
- secara dapat diterima
- مستحکم
- sağlam bir şekilde
- مستحکم
- 실행 가능한
- مستحکم
- 実行可能に
- مستحکم
- בר-קיימא
- مستحکم
- kwa ustahimilivu
- مستحکم
- สามารถทำได้
- مستحکم
- قابلٌ للتّحقّق
- مستحکم
- مستحکم طور پر
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مستحکمه در فارسی مونث مستحکم: خبوک پساخته استوار گردنده مونث مستحکم: ابنیه مستحکمه
حکم کننده، فرمانبردار
جای غسل کردن، آنجه که سر و تن را شویند
حکم کننده
مستحکم شدن: رایات اعلی سلطان سعید محمد بن تکثراعلی الله درجتهما و لقن یوم الحساب حجتهمابرصوب عراق در حرکت آمد و خاطر خدمت رکابش را مستحکم گشت
پساختار استوار کننده
پساختن استوار کردن
استوار شدن محکم گشتن
محکم و استوار کردن بنایی را: و قلعه فیروزه کوه را مستحکم ساخته پسر و خویشان خود را آنجا گذاشته بود
Consolidator