نعت فاعلی از مصدر اسبکرار. رجوع به اسبکرار شود، هر چیز طولانی و دراز. (اقرب الموارد) ، جوان تمام بالا و به اعتدال رسیده، موی فروهشته. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
نعت فاعلی از مصدر اسبکرار. رجوع به اسبکرار شود، هر چیز طولانی و دراز. (اقرب الموارد) ، جوان تمام بالا و به اعتدال رسیده، موی فروهشته. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
میل جراحت. (منتهی الارب) (مهذب الاسماء). میلی که عمق زخم را بدان معلوم کنند. (اقرب الموارد). میل که به جراحت فرو برند تا عمق آن معلوم کنند. مسبر. فتیلۀ جراحت. (زمخشری). محجاج. محرف. محراف. تک یاب. قاثاطیر، کسی که عمق جراحت را تعیین می کند. ج، مسابیر. (اقرب الموارد) ، قلم و مداد که بدان نویسند. (ناظم الاطباء)
میل جراحت. (منتهی الارب) (مهذب الاسماء). میلی که عمق زخم را بدان معلوم کنند. (اقرب الموارد). میل که به جراحت فرو برند تا عمق آن معلوم کنند. مِسْبَر. فتیلۀ جراحت. (زمخشری). محجاج. محرف. محراف. تک یاب. قاثاطیر، کسی که عمق جراحت را تعیین می کند. ج، مسابیر. (اقرب الموارد) ، قلم و مداد که بدان نویسند. (ناظم الاطباء)