جدول جو
جدول جو

معنی مسافرخانه - جستجوی لغت در جدول جو

مسافرخانه
مهمان خانه و محلی که مسافران در آن منزل کنند
تصویری از مسافرخانه
تصویر مسافرخانه
فرهنگ فارسی عمید
مسافرخانه
(مُ فِ نَ / نِ)
جایی که مسافر فرود آید. جایی که مسافر منزل کند. میهمانخانه و کاروانسرای و منزلگاه مسافر. (ناظم الاطباء). در تداول امروزه بین مسافرخانه و مهمانخانه فرق میگذارند، چنانکه مسافرخانه محل اقامت و شب به سر بردن است، اما مهمانخانه جز از اقامت، غذا (شام و نهار و صبحانه) نیز برای استفادۀ مهمانان دارد
لغت نامه دهخدا
مسافرخانه
جایی که مسافر منزل کند و شب بماند
تصویری از مسافرخانه
تصویر مسافرخانه
فرهنگ لغت هوشیار
مسافرخانه
((مُ فِ. نِ))
جایی که مسافران در آن سکونت کنند، مهمان خانه
تصویری از مسافرخانه
تصویر مسافرخانه
فرهنگ فارسی معین
مسافرخانه
مهمان پذیر، مهمانخانه، هتل
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ فِ نَ / نِ)
مانند مسافر و رهگذر. (ناظم الاطباء). همانند مسافران و رهگذریان
لغت نامه دهخدا
(مُ مِ نَ / نِ)
جایی که آنجا قمار بازند. (آنندراج). قمارخانه. (ناظم الاطباء) :
بخیلی کو به یک جو زر بمیرد
چرا گرد مقامرخانه گردد.
عطار (دیوان چ تفضلی ص 136).
رهروان رفتند پیش گنج باز
در مقامرخانه تو شش پنج باز.
عطار (مصیبت نامه چ نورانی وصال ص 73).
به مردم عرض جمعیت کن از ایشان دگر بستان
مقامرخانه است افلاک زر بنما و زر بستان.
سلیم (از بهار عجم و آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(مِ گَنَ / نِ)
بازار مسگرها. جائی که مسگران در آنجا به کار مشغولند، در دستگاه و سرکار دیوان و سلطنت دورۀ صفویه جایی که ظرفهای مس را در آن نگاهداری می کرده اند، نظیر: ایاغخانه و شربتخانه و غیره: صاحب جمع مسگرخانه مبلغ سی تومان مواجب داشته. (تذکره الملوک چ دبیرسیاقی ص 71)
لغت نامه دهخدا
وشتار خانه راهیخانه کاروانسرا مهمانخانه مهمانسرا مهمانخانه ای که مسافران در آن سکونت کنند مهمانخانه کاروانسرا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسافرانه
تصویر مسافرانه
وشتارانه راهیانه مانندمسافر و رهرو
فرهنگ لغت هوشیار