جدول جو
جدول جو

معنی مسافرانه - جستجوی لغت در جدول جو

مسافرانه
(مُ فِ نَ / نِ)
مانند مسافر و رهگذر. (ناظم الاطباء). همانند مسافران و رهگذریان
لغت نامه دهخدا
مسافرانه
وشتارانه راهیانه مانندمسافر و رهرو
تصویری از مسافرانه
تصویر مسافرانه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مظفرانه
تصویر مظفرانه
پیروزمندانه، توام با پیروزمندی، با حالت پیروزمندی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مسافرخانه
تصویر مسافرخانه
مهمان خانه و محلی که مسافران در آن منزل کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کافرانه
تصویر کافرانه
از روی کفر و بی دینی مانند کافران مثلاً چهرۀ کافرانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ماهرانه
تصویر ماهرانه
با مهارت، از روی مهارت و استادی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ساحرانه
تصویر ساحرانه
به روش ساحران، ساحروار مانند ساحران
فرهنگ فارسی عمید
(مُ فِ نَ / نِ)
جایی که مسافر فرود آید. جایی که مسافر منزل کند. میهمانخانه و کاروانسرای و منزلگاه مسافر. (ناظم الاطباء). در تداول امروزه بین مسافرخانه و مهمانخانه فرق میگذارند، چنانکه مسافرخانه محل اقامت و شب به سر بردن است، اما مهمانخانه جز از اقامت، غذا (شام و نهار و صبحانه) نیز برای استفادۀ مهمانان دارد
لغت نامه دهخدا
(مُ فِ نَ / نِ)
مأخوذ از تازی، بانفاق. بامکر. بطور مکر و نفاق و دورویی. (از ناظم الاطباء). همچون منافقان، ملحدانه و کافرانه. (ناظم الاطباء). رجوع به منافق شود
لغت نامه دهخدا
پیروز مندانه با پیروزی پیروزمندانه: سردار... مظفرانه و ارد پایتخت شد
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مسافر، وشتاران جرمزایان راهیان جمع مسافر در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماهرانه
تصویر ماهرانه
با زبردستی و مهارت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کافرانه
تصویر کافرانه
مانند کافران ملحدانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مادرانه
تصویر مادرانه
آمیخته با مهر محبت، منسوب به مادر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساحرانه
تصویر ساحرانه
مانند ساحران
فرهنگ لغت هوشیار
وشتار خانه راهیخانه کاروانسرا مهمانخانه مهمانسرا مهمانخانه ای که مسافران در آن سکونت کنند مهمانخانه کاروانسرا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسافرخانه
تصویر مسافرخانه
جایی که مسافر منزل کند و شب بماند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسافرخانه
تصویر مسافرخانه
((مُ فِ. نِ))
جایی که مسافران در آن سکونت کنند، مهمان خانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مادرانه
تصویر مادرانه
((~. ن))
مانند مادر، از روی مهر و سنجیدگی
فرهنگ فارسی معین
مهمان پذیر، مهمانخانه، هتل
فرهنگ واژه مترادف متضاد
ریاکارانه، مزورانه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از ماهرانه
تصویر ماهرانه
Adeptly, Adroitly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مکارانه
تصویر مکارانه
Deviously
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ماهرانه
تصویر ماهرانه
ловко
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مکارانه
تصویر مکارانه
sluw
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از ماهرانه
تصویر ماهرانه
vakkundig
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از ماهرانه
تصویر ماهرانه
майстерно
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مکارانه
تصویر مکارانه
хитро
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ماهرانه
تصویر ماهرانه
habilidosamente, habilmente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مکارانه
تصویر مکارانه
хитро
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ماهرانه
تصویر ماهرانه
zręcznie, sprawnie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مکارانه
تصویر مکارانه
chytrze
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مکارانه
تصویر مکارانه
listig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مکارانه
تصویر مکارانه
de maneira astuta
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ماهرانه
تصویر ماهرانه
geschickt
دیکشنری فارسی به آلمانی