- مزروعه
- مزروعه در فارسی مونث مزروع: کشته مونث مزروع: اراضی مزروعه
معنی مزروعه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
در تازی نیامده کشتنی منسوب به مزروع زراعت شده: املاک مزروعی اراضی مزروعی
مشروعه در فارسی مونث مشروع در تازی: نیزه که به سوی کسی باشد در فارسی دیندستوری گونه ای از فرمانروایی در چهار چوب دین مونث مشروع یا حکومت مشروعه. حکومتی که منطبق بر قوانین شرع (اسلام) باشد
کشتزار
جای کشت و زرع، کشتزار
کاشته شده
مزرعه در فارسی: کشتزار گاویت محل کشت و زرع کشت زار: از هبوب عواصف مهابت غازیان و عبور سیلاب سیاست سپاه گیتی ستان قریب هفتصد قصبه و مزرعه و دیر عرصه نهب و تاراج گشت، جمع مزارع. 2 یا مزرعه خاک. زمین، جسد انسان و حیوان، قبر گور. یا مزرعه دانه سوز. دنیا عالم
کاشته شده
Plantation
plantação
Plantage
plantacja
плантация
плантація
plantage
plantación
plantation
piantagione
बागान
perkebunan
מִטעָה
shamba
চাষাবাদ
مزرعةٌ
انبوهه، گردآور، کوده، گردایه، گردآیه، گردآورد، جنگ
فراخسال، آبخیز (زمینی را گویند که پر آب و گیاه باشد)
آنچه از اجزای کوچک تر تشکیل شود، کتاب یا هر گونه نوشته ای که از بخش ها و موضوعات گوناگون تهیه شده باشد، مجموع، اشیای قیمتی یا هنری که در یک جا جمع شده باشند، کلکسیون، جای جمع شدن، مجمع، برای مثال ای روی دلارایت مجموعۀ زیبایی / مجموع چه غم دارد از من که پریشانم (سعدی۲ - ۵۰۹)