مزاج داننده. دانندۀ مزاج. عارف به مزاج. کسی که در مزاج کسی تصرف کرده باشد و بر نیک و بد آن اطلاع خوب داشته باشد. (آنندراج). آگاه به خوی و طبیعت. (ناظم الاطباء). مزاج شناس. آن که به اخلاق دیگران آگاه باشد و طرز رفتار با آنها را بداند: کناره جوی ازاین مشت استخوان شده اند سگان این سر کو خوش مزاجدان شده اند. میر جملۀ شهرستانی (از آنندراج). ، دمساز و سازوار. (ناظم الاطباء)
مزاج داننده. دانندۀ مزاج. عارف به مزاج. کسی که در مزاج کسی تصرف کرده باشد و بر نیک و بد آن اطلاع خوب داشته باشد. (آنندراج). آگاه به خوی و طبیعت. (ناظم الاطباء). مزاج شناس. آن که به اخلاق دیگران آگاه باشد و طرز رفتار با آنها را بداند: کناره جوی ازاین مشت استخوان شده اند سگان این سر کو خوش مزاجدان شده اند. میر جملۀ شهرستانی (از آنندراج). ، دمساز و سازوار. (ناظم الاطباء)