جدول جو
جدول جو

معنی مریدبازی - جستجوی لغت در جدول جو

مریدبازی(مُ)
عمل مریدباز. رجوع به مریدباز شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خَ خوا / خا)
مریدبازنده. مشتغل به مریدان. رجوع به مرید شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
بد عملی. زناکاری. قحبگی. (ناظم الاطباء). عمل مردباز. رجوع به مردباز شود
لغت نامه دهخدا
(مُ)
عمل مرغباز. (ناظم الاطباء). رجوع به مرغباز شود
لغت نامه دهخدا
(نَ)
عمل نردباز. نرادی. نرد باختن. رجوع به نردباز شود:
گهی جستن به غمزه چاره سازی
گهی کردن به بوسه نردبازی.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(خِ عَ)
زن بدکار. فاحشه. (آنندراج). روسپی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از جرید بازی
تصویر جرید بازی
مشق، جنگ بازی
فرهنگ لغت هوشیار
از انواع بازی های بومی
فرهنگ گویش مازندرانی