رجل مضیاع للمال، مرد ضایعکننده و هلاک کننده مال. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). کم کننده. (مهذب الاسماء). مرد ضایعکننده و هلاک نمایندۀ مال و مرد مسرف و مبذر. (ناظم الاطباء). تباه کننده. ضایعکننده: و عاجزالرأی مضیاع لفرصته حتی اذا فات امر عاتب القدرا. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
رجل مضیاع للمال، مرد ضایعکننده و هلاک کننده مال. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). کم کننده. (مهذب الاسماء). مرد ضایعکننده و هلاک نمایندۀ مال و مرد مسرف و مبذر. (ناظم الاطباء). تباه کننده. ضایعکننده: و عاجزالرأی مضیاع لفرصته حتی اذا فات امر عاتب القدرا. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
ارزیاب محصول به عهد صفویان. (فرهنگ فارسی معین) : شغل ریاع دارالسلطنۀ اصفهان آن است که در هرسال که محصولات محال اصفهان... به علت آفت ارضی یا سماوی مقرر شده باشد که بازدید شود به اتفاق عمال و مأمورین روانۀ محل می گردد و علامت حاصل در حضور عمال و مأمورین گرفته و وزن میشود و عمال از آن قرار برآورد کل حاصل و ابواب جمع رعایا و مؤدیان (می کنند) . (از تذکرهالملوک ص 5). رجوع به ص 45 و 46 همان کتاب شود
ارزیاب محصول به عهد صفویان. (فرهنگ فارسی معین) : شغل ریاع دارالسلطنۀ اصفهان آن است که در هرسال که محصولات محال اصفهان... به علت آفت ارضی یا سماوی مقرر شده باشد که بازدید شود به اتفاق عمال و مأمورین روانۀ محل می گردد و علامت حاصل در حضور عمال و مأمورین گرفته و وزن میشود و عمال از آن قرار برآورد کل حاصل و ابواب جمع رعایا و مؤدیان (می کنند) . (از تذکرهالملوک ص 5). رجوع به ص 45 و 46 همان کتاب شود
ناقۀ زودتشنه شونده. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به ملیاح شود، ناقه ای که درگذرد از شتران سپس آن بازگردد به سوی آنها. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
ناقۀ زودتشنه شونده. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به ملیاح شود، ناقه ای که درگذرد از شتران سپس آن بازگردد به سوی آنها. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
بادبر. (منتهی الارب). چوبی که کودکان بدان بازی کنند. (ناظم الاطباء). ’دوامه’ و فرفرۀ کودکان. (از اقرب الموارد). گوی که کودکان بدان بندی پیچند و بر زمین زنند و گردد، هر چوب که بدان چیزی را پهن سازند. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). ج، مراصیع
بادبر. (منتهی الارب). چوبی که کودکان بدان بازی کنند. (ناظم الاطباء). ’دوامه’ و فرفرۀ کودکان. (از اقرب الموارد). گوی که کودکان بدان بندی پیچند و بر زمین زنند و گردد، هر چوب که بدان چیزی را پهن سازند. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). ج، مراصیع