جدول جو
جدول جو

معنی مرگامرگ - جستجوی لغت در جدول جو

مرگامرگ
بسیار مردن مردم به واسطۀ قحطی یا شیوع یک بیماری واگیر مانند وبا و طاعون، بلای عام، بیماری همگانی، مرگ و میر
تصویری از مرگامرگ
تصویر مرگامرگ
فرهنگ فارسی عمید
مرگامرگ
(مَ مَ)
الفاظ متلازمه است یعنی بلای عام و مرگ عام که به عربی طاعون است. (برهان) (آنندراج). مرگامرگی. هر بیماریی که عمومیت حاصل کند و عام گردد. (ناظم الاطباء). طاعون و وبا. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مَ مَ)
مرگامرگ. بیماری عام. بلای عام. موت فاشی. جارف. ذریع. طاعون. وباء. وبا. وباء. (از منتهی الارب). یوت. ابیذمیا: استعار، شدت مرگامرگی. جارف، سؤاف، سواف، موتان، مرگامرگی ستور. (منتهی الارب). غدد، مرگامرگی شتران. (منتهی الارب). مجالیح، سال مرگامرگی ستور. (منتهی الارب).
- مرگامرگی زدگی، گرفتارشدگی به ناخوشی عام و وبا و طاعون و جزآن. (ناظم الاطباء). وبئه. (منتهی الارب). و رجوع به مرگامرگی و مرگامرگ شود.
- مرگامرگی ناک، ناخوشی وبائی و عام. (ناظم الاطباء). جائی که بلا و مرض عام رسیده باشد: استیباء، مرگامرگی ناک یافتن جای را. وبئه، وبیئه، زمین مرگامرگی ناک. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(مَ مَ)
مرگ عام مانند وبا و طاعون. (انجمن آرا). مژگامژگی. (آنندراج). مرگامرگی. رجوع به مرگامرگی شود
لغت نامه دهخدا
(مُ مِ)
نرم و نازک و جنبان. (از منتهی الارب) (از اظم الاطباء). ناعم مرتج. (متن اللغه) (اقرب الموارد). مرمر. مرمار. مرمور. (متن اللغه) (منتهی الارب) ، باطل. (متن اللغه) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). ناچیز. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مَ مِ)
ابن مره، مردی از طی که خط عربی وضعکردۀ اوست و اول در انبار شایع شد و بعد در حیره وبعد در سایر نقاط و این هشت کلمه که ابجد، هوز، الخ... باشد فرزندان اویند و ایشان را آل مرامر گویند. (از منتهی الارب). رجوع به المصاحف ص 193 و عقدالفرید ج 4ص 242 و سبک شناسی ج 1 ص 92 و عیون الاخبار ج 1 ص 16 شود
لغت نامه دهخدا
مرگ عام مردم بسبب قحط یا شیوع بیماریی ساری مانند وبا و طاعون، طاعون
فرهنگ لغت هوشیار
مرگ عام مردم بسبب قحط یا شیوع بیماریی ساری مانند وبا و طاعون، طاعون
فرهنگ لغت هوشیار