الفاظ متلازمه است یعنی بلای عام و مرگ عام که به عربی طاعون است. (برهان) (آنندراج). مرگامرگی. هر بیماریی که عمومیت حاصل کند و عام گردد. (ناظم الاطباء). طاعون و وبا. (ناظم الاطباء)
الفاظ متلازمه است یعنی بلای عام و مرگ عام که به عربی طاعون است. (برهان) (آنندراج). مرگامرگی. هر بیماریی که عمومیت حاصل کند و عام گردد. (ناظم الاطباء). طاعون و وبا. (ناظم الاطباء)
مرگامرگ. بیماری عام. بلای عام. موت فاشی. جارف. ذریع. طاعون. وباء. وبا. وباء. (از منتهی الارب). یوت. ابیذمیا: استعار، شدت مرگامرگی. جارف، سؤاف، سواف، موتان، مرگامرگی ستور. (منتهی الارب). غدد، مرگامرگی شتران. (منتهی الارب). مجالیح، سال مرگامرگی ستور. (منتهی الارب). - مرگامرگی زدگی، گرفتارشدگی به ناخوشی عام و وبا و طاعون و جزآن. (ناظم الاطباء). وبئه. (منتهی الارب). و رجوع به مرگامرگی و مرگامرگ شود. - مرگامرگی ناک، ناخوشی وبائی و عام. (ناظم الاطباء). جائی که بلا و مرض عام رسیده باشد: استیباء، مرگامرگی ناک یافتن جای را. وبئه، وبیئه، زمین مرگامرگی ناک. (از منتهی الارب)
مرگامرگ. بیماری عام. بلای عام. موت فاشی. جارف. ذریع. طاعون. وباء. وبا. وباء. (از منتهی الارب). یوت. ابیذمیا: استعار، شدت مرگامرگی. جارف، سؤاف، سواف، موتان، مرگامرگی ستور. (منتهی الارب). غدد، مرگامرگی شتران. (منتهی الارب). مجالیح، سال مرگامرگی ستور. (منتهی الارب). - مرگامرگی زدگی، گرفتارشدگی به ناخوشی عام و وبا و طاعون و جزآن. (ناظم الاطباء). وبئه. (منتهی الارب). و رجوع به مرگامرگی و مرگامرگ شود. - مرگامرگی ناک، ناخوشی وبائی و عام. (ناظم الاطباء). جائی که بلا و مرض عام رسیده باشد: استیباء، مرگامرگی ناک یافتن جای را. وبئه، وبیئه، زمین مرگامرگی ناک. (از منتهی الارب)
ابن مره، مردی از طی که خط عربی وضعکردۀ اوست و اول در انبار شایع شد و بعد در حیره وبعد در سایر نقاط و این هشت کلمه که ابجد، هوز، الخ... باشد فرزندان اویند و ایشان را آل مرامر گویند. (از منتهی الارب). رجوع به المصاحف ص 193 و عقدالفرید ج 4ص 242 و سبک شناسی ج 1 ص 92 و عیون الاخبار ج 1 ص 16 شود
ابن مره، مردی از طی که خط عربی وضعکردۀ اوست و اول در انبار شایع شد و بعد در حیره وبعد در سایر نقاط و این هشت کلمه که ابجد، هوز، الخ... باشد فرزندان اویند و ایشان را آل مرامر گویند. (از منتهی الارب). رجوع به المصاحف ص 193 و عقدالفرید ج 4ص 242 و سبک شناسی ج 1 ص 92 و عیون الاخبار ج 1 ص 16 شود