جدول جو
جدول جو

معنی مرویات - جستجوی لغت در جدول جو

مرویات
(مَرْ وی یا)
جمع واژۀ مرویه. رجوع به مرویه و مروی ّ شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مَ رَ رَ)
جمع واژۀ مروراه. (منتهی الارب). رجوع به مروراه شود
لغت نامه دهخدا
جمع واژۀ موریه، اسبهایی که از برخورد سمشان با سنگ آتش برمی آید، قوله تعالی: فالموریات قدحاً، (از ناظم الاطباء)، و رجوع به موریه شود
لغت نامه دهخدا
(مَ وی یا)
چیزهای پیچیده شده. (غیاث) (آنندراج). جمع واژۀ مطویه. (ناظم الاطباء) : و ماقدروا اﷲ حق قدره و الارض جمیعاً قبضته یوم القیمه و السموات مطویات بیمینه سبحانه و تعالی عما یشرکون. (قرآن 67/39).
- مطویات ضمیر، کنایه از اراده ها. (غیاث) (آنندراج). رجوع به طویت شود
لغت نامه دهخدا
(مَنْ وی یا)
جمع واژۀ منویه. قصدها. نیتها. نیت شده ها. مقاصد. رجوع به منوی و منویه و نیت شود
لغت نامه دهخدا
(مُ قَوْ وی)
چیزهایی که قوت و توانایی می دهد و توانا می کند، داروهایی که برقوت و توانایی می افزاید. (ناظم الاطباء). و رجوع به مقوی شود
لغت نامه دهخدا
(مُ غَوْ وَ)
جمع واژۀ مغوّاه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). و رجوع به مغواه شود
لغت نامه دهخدا
(مُ رَبْ بَ)
جمع واژۀ مربی. (از متن اللغه). ج مربیه است. (از فرهنگ فارسی معین). انبجات. (ابن البیطار) (مفاتیح). مرباها: مربیات دویست و هفتاد من... (مکاتبات رشیدی ص 284، از فرهنگ فارسی معین) ، داروهای پرورده به رب. (منتهی الارب). چون هلیلۀ پرورده. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(مَ ئی یا)
چیزهائی که دیده می شوند. (غیاث اللغات) (از آنندراج). دیده شوندگان. دیدنیها. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(مَ ضی یا)
جمع واژۀ مرضیه. چیزهای مطبوع و پسندیده. پسندیدها. رجوع به مرضیه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از جرونات
تصویر جرونات
پارسی تازی گشته شهرستان گرون نزدیک به بندر هرمزگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سروییت
تصویر سروییت
فرانسوی دستارچه دستار خوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سموریات
تصویر سموریات
از پارسی سموریان
فرهنگ لغت هوشیار
جمع شرطیه، سامه داران جمع شرطیه، قضایایی هستند که حکم در آن ها معلق به حصول اموری دیگر باشد مقابل حملیات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شرعیات
تصویر شرعیات
جمع شرعیه، دینکرد جمع شرعیه علوم و احکام شرعی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شفویات
تصویر شفویات
لب شکافتگان تیره نانوک ها (نعناع)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترقیات
تصویر ترقیات
جمع ترقی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترویجات
تصویر ترویجات
جمع ترویج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترویحات
تصویر ترویحات
جمع ترویح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترجیات
تصویر ترجیات
جمع ترجی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرزیات
تصویر خرزیات
گلسنگ ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارضیات
تصویر ارضیات
موریانگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جزویات
تصویر جزویات
چیزهای اندک و خرد و صغیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جربیات
تصویر جربیات
راسته کنه ها
فرهنگ لغت هوشیار
بمعنی مجموعه اخلاق و رفتار و کیفیات نفسانی و حالات روانی اطلاق میشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رخویات
تصویر رخویات
نرم تنان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذرورات
تصویر ذرورات
ذرور، جمع ذرور، داروهای سوده نمک ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صرویات
تصویر صرویات
تیره لاله های مردابی
فرهنگ لغت هوشیار
جمع منوی، خواست ها آهنگ ها کام ها جمع منویه (منوی) توضیح در تداول فارسی غالبابمعنی نیتها بکار رود: (منویات ملوکانه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقویات
تصویر مقویات
جمع مقویه، نیروبخشان، تواندهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرمیات
تصویر مرمیات
جمع مرمیه (مرمی) پرتاب شده ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرضیات
تصویر مرضیات
جمع مرضیه، پسندیدگان جمع مرضیه
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مربیه، همبک ها ریچارها، جمع مربیه، ارمگان ها پرورندگان جمع مربیه: مربیات: دویست و هفتاد من. . ، جمع مربیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صردیات
تصویر صردیات
کاکیان شیر گنجشگیان
فرهنگ لغت هوشیار
نیات، اهداف، نیت ها، مرادها، منوی ها
متضاد: اعمال
فرهنگ واژه مترادف متضاد