- مروج
- رواج دهنده، ترویج کننده
معنی مروج - جستجوی لغت در جدول جو
- مروج
- مرج ها، چمنها، چراگاهها، جمع واژۀ مرج
- مروج
- ترویج کننده، روائی بخشنده متاع و درم
- مروج ((مُ))
- جمع مرج، چمن زارها
- مروج ((مُ رَ وَّ))
- رواج داده، ترویج شده
- مروج ((مُ رَ وِّ))
- رواج دهنده، ترویج کننده
- مروج
- Evangelist
- مروج
- evangelista
- مروج
- Evangelist
- مروج
- ewangelista
- مروج
- евангелист
- مروج
- євангеліст
- مروج
- evangelist
- مروج
- evangelista
- مروج
- évangéliste
- مروج
- evangelista
- مروج
- प्रचारक
- مروج
- প্রচারক
- مروج
- penginjil
- مروج
- evangelist
- مروج
- מְפַרְסֵם
- مروج
- mhubiri
- مروج
- นักเผยแผ่ศาสนา
- مروج
- مبشّرٌ
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مونث مروج. مونث مروج
ریز بافته تنک بافته
جمع برج، دژها کوشک ها، آبام ها اختران جمع برج
جمع درج
برون رفت، برونروی