- مرمری (مَ مَ)
مرمرین. منسوب به مرمر. چون مرمر. از مرمر. رجوع به مرمر شود، به رنگ مرمر. به سپیدی مرمر. سخت سپید. به رنگ سپید درخشان.
- سینه مرمری، (به فک اضافه) زن یا دختری که سینه هایی به سپیدی مرمر داشته باشد.
- لوبیای مرمری، قسمی لوبیای سفید درشت. لوبیای سفید. (یادداشت مرحوم دهخدا).
، قسمی سنگ که چون مزور پادزهر داروفروشان فروشند. (یادداشت مرحوم دهخدا)
- سینه مرمری، (به فک اضافه) زن یا دختری که سینه هایی به سپیدی مرمر داشته باشد.
- لوبیای مرمری، قسمی لوبیای سفید درشت. لوبیای سفید. (یادداشت مرحوم دهخدا).
، قسمی سنگ که چون مزور پادزهر داروفروشان فروشند. (یادداشت مرحوم دهخدا)
