منسوب به مرطوب. متعلق به مرطوب. (ناظم الاطباء). منسوب به چیز دارای رطوبت و نمی. رجوع به مرطوب شود، شخص فربه بلغمی مزاج که فربهی او بدون اسباب ظاهری باشد. (غیاث) (آنندراج)
منسوب به مرطوب. متعلق به مرطوب. (ناظم الاطباء). منسوب به چیز دارای رطوبت و نمی. رجوع به مرطوب شود، شخص فربه بلغمی مزاج که فربهی او بدون اسباب ظاهری باشد. (غیاث) (آنندراج)
منسوب به رطوبت. (فرهنگ فارسی معین). - رطوبی مزاج، به فردی اطلاق می شود که دستگاه لنفی اش بر سایر اعمال حیاتی برتری داشته باشد چنین افرادی ظاهراً خونسرد و بی اعتنا و دیررنج و کمتر عصبانی می شوند، بلغمی مزاج. (فرهنگ فارسی معین). - مزاج رطوبی، مزاج تر. مزاج بلغمی. که در نتیجۀ ازدیاد لنف در بدن است. (از فرهنگ فارسی معین)
منسوب به رطوبت. (فرهنگ فارسی معین). - رطوبی مزاج، به فردی اطلاق می شود که دستگاه لنفی اش بر سایر اعمال حیاتی برتری داشته باشد چنین افرادی ظاهراً خونسرد و بی اعتنا و دیررنج و کمتر عصبانی می شوند، بلغمی مزاج. (فرهنگ فارسی معین). - مزاج رطوبی، مزاج تر. مزاج بلغمی. که در نتیجۀ ازدیاد لنف در بدن است. (از فرهنگ فارسی معین)