جدول جو
جدول جو

معنی مرضوف - جستجوی لغت در جدول جو

مرضوف
(مَ)
نعت مفعولی از مصدر رضف. رجوع به رضف شود. کباب بر سنگ تفسان بریان، طعام که بر سنگ تفسیده پخته باشند. (منتهی الارب) (ازاقرب الموارد) ، حمل مرضوف، بره که سنگ داغ داخل آن کنند تا بریان شود. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مَ فَ)
تأنیث مرضوف که نعت مفعولی است از مصدر رضف. رجوع به رضف شود، شکنبه که آن را پاکیزه کرده و در سفر همراه دارند و به وقت حاجت هرگاه دیگ نباشد در آن پاره های گوشت اندازند بعد از آن سنگریزه را گرم کرده در همان شکنبه نهند تا آن گوشت پخته گردد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، قدر مرضوفه، دیگ به سنگریزه های تفسان پخته. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(غُ)
کرکرانک که بخورند آن را، و آن نرمۀ بینی و شانه، و سر استخوان پهلو و سینه، و استخوان بالای درون گوش باشد. غضروف به تقدیم الضاد مثله. ج، غراضیف. (منتهی الارب) (آنندراج). هو کل عظم رخص یؤکل و هو مارن الانف، و نغض الکتف، و رؤوس الاضلاع، و رهابه الصدر، و داخل قوف الاذن. (اقرب الموارد) : عبداﷲ گفت آن استخوان بود که به نزدیک غرضوف باشد و هو نغض الکتف. (تفسیر ابوالفتوح رازی) ، بیماری جگرو کبد. (دزی ج 2 ص 207) ، غرضوفان، دو چوب که به چپ و راست و وسط و مؤخر پالان بندند. (منتهی الارب) (آنندراج). دو چوب است که در چپ و راست میان وسط پالان و انتهای آن می بندند. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
مبتلای به رعاف. (یادداشت مرحوم دهخدا). مبتلی به خون دماغ. رجوع به رعاف شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
ردۀ تو بر تو نهاده از سنگ و جز آن با هم پیوسته در بنا و غیر آن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). منضود. و رجوع به منضود شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
نعت مفعولی از رضم. رجوع به رضم شود، برذون مرضوم العصب، یابوی محکم سخت پی. (ناظم الاطباء) ، بناء به سنگ برآورده. (منتهی الارب). با سنگ ساخته شده. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
نعت مفعولی از مصدر رض ّ. رجوع به رض شود. کوفته. (منتهی الارب). ریزه کرده شده. (آنندراج) ، نیمکوب شده و شکسته شده. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
نعت مفعولی از مصدر رضد. رجوع به رضد شود. مرضود، رخت برهم نهاده. (منتهی الارب). متاع. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
نعت مفعولی از مصدر رضح. هسته و سفال خرمای ریزه کرده شده و کوفته شده. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
نعت مفعولی از مصدر رصف. رجوع به رصف شود، سنگهای بر روی هم برنهاده. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
نعت مفعولی از رشف. رجوع به رشف شود، مکیده شده
لغت نامه دهخدا
(مَ ضُوو)
نعت مفعولی است از مصدر رضا، با باز گرداندن واو به اصل خود. خوش و پسندیده. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). مرضی. و رجوع به مرضی شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
هر چیزی که از وی میترسند و هراس دارند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از غرضوف
تصویر غرضوف
کرکرانک کرکرانک خوردنی چون نرمه بینی نرمه گوش و سر استخوان پهلو
فرهنگ لغت هوشیار