- مرشحه
- نمدزین خویگیر ستور مونث مرشح دختر تربیت شده جمع مرشحات. مونث مرشح مربیه فرزند مودبه جمع مرشحات
معنی مرشحه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مترشحه در فارسی مونث مترشح: زهناک تراوه مونث مترشح جمع مترشحات
مونث مرشد جمع مرشدات. مونث مرشد جمع مرشدات
مرجحه در فارسی مونث مرجح: برتری داده برتری یافته مونث مرجح جمع مرجحات. مونث مرحج جمع مرجحات
بادبزن جمع مراوح: طاوس مروحه بافته از زر رشته اجنحه بر دوش نهاده
سینه کشتی
بادزن، بادبزن
قطره، چکه
تربیت شده، به تدریج پرورده شده
چکه، قطره، آب که از چیزی تراوش کند
خوب ادب یافته و تربیت شده