جدول جو
جدول جو

معنی مرسومات - جستجوی لغت در جدول جو

مرسومات
(مَ)
جمع واژۀ مرسومه، به معنی مرسوم. مرسومها و مواجبها. (ناظم الاطباء). رواتب. راتبها: تا موازی ده هزار تومان جریمه و ترجمان بازیافت شده تنخواه مواجب و مرسومات قورچیان و ملازمان درگاه شد. (عالم آرا ج 1 ص 503) ، رسومات. (ناظم الاطباء). رجوع به مرسوم شود
لغت نامه دهخدا
مرسومات
مواجبها، راتبها، مرسوم
تصویری از مرسومات
تصویر مرسومات
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از معلومات
تصویر معلومات
مجموعۀ آگاهی ها و اطلاعات
فرهنگ فارسی عمید
(رُ)
جمع واژۀ رسوم. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). رسوم جمع واژۀ رسم را دوباره با الف و تاءجمع بسته اند و برخلاف قواعد زبان عربی است. و همچنین است: احوالات، امورات، حبوبات، حوادثات، عیوبات، عوارضات، فتوحات، فیوضات، قبوضات، قروضات، لوازمات و امثال آنها. (از نشریۀ دانشکدۀ ادبیات تبریز سال 1 شمارۀ 5). رجوع به رسوم شود، حقوق و عوارض. (فرهنگ فارسی معین) ، آنچه از محصول برای پرداخت مزد مأموران محلی مانند کدخدا و دشتبان و حمامی و آهنگر و نجار و غیره کسر می گردد. (از فرهنگ فارسی معین) : شغل مشارالیه آن است که محصولات مستغلات دیوانی تمام ممالک محروسه و... و سرانۀ هنود و سوق الدواب و رسومات ارباب مناصب دیوان اعلی... در سرکار ضابطنویس داد و ستد می شود. (تذکرهالملوک چ دبیرسیاقی ص 42). تمامت تیولات و همه... و رسومات وزراء و مستوفیان و کلانتران و مواجب ارباب قلم... داد و ستد و تنخواه داده می شود. (تذکره الملوک ص 17). وزیران دیوان اعلی که مواجبی ندارد و به شرح جزو رسم الوزاره و غیره و انعام و رسومات در وجه او مقرر است... (تذکره الملوک ص 52) ، در اصطلاح امروزه کار خانه مشروب سازی را گویند. (یادداشت مؤلف).
- کار خانه رسومات، کار خانه مشروب سازی. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
جمع واژۀ مرقومه. نوشته جات و مکتوبات. (ناظم الاطباء). نوشته ها. رجوع به مرقوم و مرقومه شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
جمع واژۀ مرسوله، مؤنث مرسول. فرستاده شده ها. ارسال گشته ها. مرسلات و رجوع به مرسول شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از مردودات
تصویر مردودات
جمع مردوده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرجوعات
تصویر مرجوعات
جمع مرجوعه، برگشته ها پس فرستاده ها مولیدگان جمع مرجوعه (مرجوع)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرجوحات
تصویر مرجوحات
جمع مرجوحه (مرجوح)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرتسمات
تصویر مرتسمات
جمع مرتسمه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرعوبات
تصویر مرعوبات
جمع مرعوبه
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مراوده، خواستن ها در تازی رفت و آمد ها در فارسی مردمجوشی ها جمع مراوده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرصوصات
تصویر مرصوصات
جمع مرصوصه (مرصوص)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرطوبات
تصویر مرطوبات
جمع مرطوبه، ترها ژفیدگان نمناکان جمع مرطوبه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرفوعات
تصویر مرفوعات
جمع مرفوعه (مرفوع)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرغوبات
تصویر مرغوبات
جمع مرغوبه، آهوران پسندیدگان جمع مرغوبه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرموزات
تصویر مرموزات
جمع مرموزه، رازیکان پوشیدگان جمع مرموزه (مرموز)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسروقات
تصویر مسروقات
جمع مسروقه، دزدیده ها، دزد زدگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرصودات
تصویر مرصودات
جمع مرصوده، زیگیدگان ماننیدگان جمع مرصوده (مرصود)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجزومات
تصویر مجزومات
جمع مجزومه (مجزوم)
فرهنگ لغت هوشیار
جمع محسوسه، سهشی ها سهشیان دشستگان مرغوا ها جمع محسوسه (محسوس) اموری که بحواس ظاهره ادراک شوند و آنها شامل پنج قسمند: مذوقات مشمومات ملموسات مبصرات مسموعات: و نیز همه حسها محسوسات خود را باز یک حس عام مرهمه را دهند یا نه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محوومات
تصویر محوومات
از خود بیخود شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محتومات
تصویر محتومات
جمع محتومه (محتوم)
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مبسوطه، پهن گشته ها گسترده ها فراخگفته ها جمع مبسوطه: پهن گشته ها گسترده ها، تفصیل داده ها، کتبی که در آنها ضبط نسب سادات را بر سبیل تسطیر درج میکردند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترسیمات
تصویر ترسیمات
جمع ترسیم
فرهنگ لغت هوشیار
باژ خراج (پارسی است) برخی واژه نامه ها به ریشه پهلوی آن ننگریسته اند، جمع رسوم حقوق و عوارض، آنچه از محصول برای پرداخت مزد ماموران محلی مانند کدخدا و دشتبان و حمامی و آهنگر و نجار و غیره کسر میگردد. یا کارخانه رسومات کارخانه مشروب سازی
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مرقومه، نوشته ها نامه ها زمین های کم گیاه دغ جمع مرقومه (مرقوم)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرجومات
تصویر مرجومات
جمع مرجومه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرحومات
تصویر مرحومات
جمع مرحومه، آمرزیدگان نیکیادان جمع مرحومه
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مرسوله (مرسول) : مرسولات پستی. توضیح این کلمه در عربی نیامده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مطعومات
تصویر مطعومات
جمع مطعومه (مطعوم)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معلومات
تصویر معلومات
دانسته ها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ملزومات
تصویر ملزومات
پیش نیاز ها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مرحومات
تصویر مرحومات
آمرزیدگان، زنده یادان
فرهنگ واژه فارسی سره
حقوق، عوارض، خمخانه، میخانه، میکده
فرهنگ واژه مترادف متضاد