جدول جو
جدول جو

معنی مرجوحیت - جستجوی لغت در جدول جو

مرجوحیت(دَ گِ رِهْ دَ)
رجحان. برتری. (ناظم الاطباء). (از مرجوح + یت علامت مصدر جعلی) مرجوح بودن. رجوع به مرجوح شود
لغت نامه دهخدا
مرجوحیت
رجحان، برتری
تصویری از مرجوحیت
تصویر مرجوحیت
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رجولیت
تصویر رجولیت
مردی، مردانگی، کمال مردی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مرجوح
تصویر مرجوح
ترجیح داده شده، برتری داده شده
فرهنگ فارسی عمید
(مَ)
چربیده. مایل گردیده. (آنندراج). ترجیح داده شده. برتر. (ناظم الاطباء). رجحان داده. برتری داده شده، مقابل راجح. مردود. نامقبول: سپاه صادق خان را به سلطنت مرجوح دانسته. (مجمل التواریخ گلستانه ص 285)
لغت نامه دهخدا
(مُوَ حَ)
مراوحه. رجوع به مراوحه شود
لغت نامه دهخدا
(مَ وِ حی ی)
منسوب است به مراوح که جمع واژۀ مروحه است. (از الانساب سمعانی). بادزن ساز و بادزن فروش. که کارش ساختن یا فروختن مروحه و بادبزن است
لغت نامه دهخدا
(دَ گِ رِهْ اُ دَ)
مرجع بودن. مورد رجوع بودن. محل مراجعۀ دیگران بودن. رجوع به مرجع شود، مرجع تقلید بودن. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(بِ کَ دَ)
دین گبری. دین بهی. دین زرتشتی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مجوسیه شود
لغت نامه دهخدا
(رُلی یَ)
رجولیه. مردی. مرد بودن. (از منتخب اللغات) (آنندراج) (غیاث اللغات) : و درمذهب رجولیت چگونه رخصت یافتی. (جهانگشای جوینی).
میزنم لاف از رجولیت ز بیشرمی ولیک
نفس خود را کرده فاجر چون زن هندی منم.
سعدی.
- آلت رجولیت، نره. (ناظم الاطباء).
، مردی و مردانگی. (ناظم الاطباء) : به مردی و شجاعت مذکور و به رجولیت و مبارزت معروف. (تاریخ اعثم کوفی ص 77). رجوع به رجولیه شود
لغت نامه دهخدا
(دِ گِ رِ تَ)
مصدر جعلی از مرغوب. مرغوب بودن. مورد پسند بودن. رجوع به مرغوب شود
لغت نامه دهخدا
(دِ کَ دَ)
راندگی. ارتداد. (ناظم الاطباء). مردود شدن. رجوع به مردود شود
لغت نامه دهخدا
چربیده برتری یافته، گراییده رحجان داده برتری داده شده جمع مرجوحین: ... سپاه صادق خان رابسلطنت مرجوح دانسته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرجحات
تصویر مرجحات
جمع مرجحه، برتری دادگان جمع مرجحه، جمع مرجحه
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مرجح در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)، جمع مرجح درحالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رجولیت
تصویر رجولیت
مردانگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرجومات
تصویر مرجومات
جمع مرجومه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرجوحین
تصویر مرجوحین
جمع مرجوح درحالت نصبی وجری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرجوحات
تصویر مرجوحات
جمع مرجوحه (مرجوح)
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مجروح، خستگان فگاران افگاران زخمیان شخودگان جمع مجروح در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرجومین
تصویر مرجومین
جمع مرجوم در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرجوعات
تصویر مرجوعات
جمع مرجوعه، برگشته ها پس فرستاده ها مولیدگان جمع مرجوعه (مرجوع)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرغوبیت
تصویر مرغوبیت
مرغوب بودن مرغوبی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موجودیت
تصویر موجودیت
از ساخته های فارسی گویان هستن استن هستش هستیداری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرجعیت
تصویر مرجعیت
محل مراجعه دیگران بودن، مرجع تقلید بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرجعیت
تصویر مرجعیت
((مَ جَ یَّ))
مرجع بودن، مرجع تقلید بودن، مجتهد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رجولیت
تصویر رجولیت
((رُ یَّ))
مرد بودن، مردی، مردانگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مرجوح
تصویر مرجوح
((مَ))
رجحان داده، برتری داده شده، جمع مرجوحین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از موجودیت
تصویر موجودیت
هستی
فرهنگ واژه فارسی سره
خوبی، مقبولیت، نیکویی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
ذکر، مردانگی، مردی، نری
فرهنگ واژه مترادف متضاد
اجتهاد، فقاهت
فرهنگ واژه مترادف متضاد